منبع : کریشتین ساینس مانیتور
تتبع و نگارش: ذره بین
در درگيريهاي نظامي ناتو در ليبيا و افغانستان اشتباهات چشمگيري به چشم ميخورد و چنانچه اين اشتباهات قابل جبران نباشد، ميتوان گفت زمان آن فرا رسيده كه ناتو با نگاهي به گذشته درسهايي از وقايع اخير بگيرد و موضعگیری هاي خود را در مورد از بعضی مسائل تغيير دهد.»
به گزارش گران افغانستان، سایت كريشتين ساينس مانيتور در گزارشي تحليلي به قلم كورت ولكر، فرستاده سابق امريكا در نيروهاي پيمان آتلانتيك شمالي(ناتو) آورده است: طي چند هفته و يا بالاخره چند ماه آینده معمر قذافي، رهبر مستبد ليبيا از مسند قدرت بركنار خواهد شد و نيروهاي انقلابي جناح مخالف به احتمال بسيار زياد كنترول اكثريت مناطق اين كشور را در اختيار خواهند گرفت.
در افغانستان، امريكا شروع به خارج كردن نيروهايش كرده است و متحدین ديگر ناتو از جمله انگلستان نيز به تقليد از سياستهاي واشنگتن در قبال كابل رويه مشابهي در خروج نيروهاي خود از افغانستان در پيش گرفتهاند.
طي چند سال آينده، باوجود تلاشهايي كه براي تعليم نيروهاي امنيتي افغانستان صورت ميگيرد، دولت فاسد و غير موثر اين كشور امكان ادامه حضور طالبان در جنوب و شرق اين كشور فراهم خواهد آورد و حضور ایتلاف شمال در شمال نيز همچنان ادامه خواهد يافت. بخشهاي غربي افغانستان تحت نفوذ ایران خواهد بود.
بهترين سناريويي كه ممكن است در آينده فراهم شود اين است كه دولت مركزي پس از خروج نيروهاي خارجي ساقط نشود!
در ليبيا نيز ناتو حضور نظامي به نسبت كم رنگتري دارد و امريكا اعلام كرده كه در اين درگيري نقش حمايتي را ايفا ميكند. ناتو در افغانستان باوجود هشت سال فعاليت دوامدار، رهبري نظامي كشوري همچون امريكا و حضور بيش از 150 هزار نيروي زميني در منطقه نتوانست تاثير درازمدت چنداني داشته باشد و خروج نيروهاي ائتلافي در حالي آغاز شده است كه پيروزي مشخص و واضحي به دست نيامده است. نتيجه جنگ افغانستان در مجموع عجيب به نظر ميرسد و روي هم رفته براي ناتو پیروزی مطبوعي به شمار نميآيد.
درسهايي براي امريكا و اروپا
درسهايي كه امريكاييها و اروپاييها ميتوانند از وقايع اخير بگيرند، مربوط به تعداد نگرشهايي كه در اين خصوص وجود دارد، متفاوت است.
امريكاييها، اروپاييها را به دليل عدم انجام همكاريهاي لازم در جنگ افغانستان به شدت مورد انتقاد قرار دادهاند. از سوي ديگر جنگ و مداخله نظامي ناتو در ليبيا چه موفقيتآميز باشد و چه به شكست منجر شود، اين موضوع را براي امريكاييها ثابت ميكند كه امريكا ديگر نبايد طرحها و اقدامهاي نظامي را در ناتو مورد پيشنهاد قرار دهد؛ چرا كه اروپا تواناييهاي لازم را براي پشتيباني از آن ندارد.
در عين حال اروپاييها به اين نتيجه رسيدهاند كه پيروي از آامريكا در وهله اول يك اشتباه بوده و نيز عمليات نظامي در ليبیا اين موضوع را بيشتر مورد تاكيد قرار ميدهد كه عملياتهاي خارجي چندان مثبت نيستند. اروپا بايد در اين راستا تلاش بيشتري به عمل آورد و نظام دفاعي اين منطقه را بهبود بخشد.
موضوعي كه هر دو طرف بر سر آن توافق كردهاند اين است كه هر اتفاقي در آينده به وقوع بپيوندد به ناتو ارتباطي ندارد. اما در جهاني كه هرج و مرج اقتصادي، سياسي، نظامي و ايدئولوژيك روز به روز در آن در حال افزايش است، آيا بهتر نيست كه امريكا و اروپا به عنوان دو قطب اصلي كه خود را رهبران دموكراسي در دنيا تلقي ميكنند، همكاريهاي خود را با يكديگر افزايش دهند و بيش از پيش به تعامل بپردازند؟
اگر چنين باشد، نتايج واقعي كه اين متحدین بايد از اوضاع كنوني عملياتهاي ناتو بگيرند، چيست؟ در اينجا به مطرح كردن پيشنهادهايي ميپردازيم.
درس اول: امريكا و اروپا هر دو صاحبان ناتو هستند
در ابتدا براي اينكه ائتلاف ناتو معنادار و پر مفهوم باشد، هر دو طرف بايد خود را صاحبان اين ائتلاف بدانند و مسئوليتها را به جناح مقابل تحویل نكنند.
در حال حاضر مفهوم ناتو هم براي امريكاييها و هم براي اروپاييها به برابر نهادي براي “آنها” تبديل شده است. وقتي يك امريكايي از تحويل مسئوليتها به ناتو پاي سخن به ميان ميآورد، مقصودش از ناتو “اروپا” است؛ در همين حال در اروپا مدتهاست ناتو به کلمه ای معادل براي “امريكا” تبديل شده است. حقیقت اين مساله اين است كه ناتو در حال حاضر به دليل اختلافهاي داخلي روندي نزولي را در پيش گرفته است.
درس دوم: كمبود بودجه دفاعي اروپا عامل ضعف ائتلاف است
نكته دوم اين است كه همانطور كه رابرت گيتس، وزير دفاع سابق امريكا چندي پيش اعلام كرد، كاهش بودجههاي دفاعي اروپا تاثير منفي چشمگيري در فعاليتهاي ناتو دارد، اروپا در حقيقت از تواناييهاي لازم براي انجام عمليات نظامي بدون حضور نظامي امريكا برخوردار نيست. اين مشكل از مدتها قبل از آغاز عمليات نظامي در ليبيا نيز وجود داشت اما با آغاز اين عمليات بيش از پيش مورد توجه قرار گرفت.
در صورتي كه اروپا درخصوص ارتقاي تواناييهاي عملياتي و نظامي خود اقدامي انجام ندهد، ديگر نميتوان از ائتلاف سخن گفت.
درس سوم: امريكا نميتواند ناتو را ترك كند
مسالهي ديگري كه بايد مد نظر قرار گيرد اين است كه امريكا نميتواند در حال حاضر ائتلاف ناتو را ترك كند.
اين موضوع قابل فهم است كه كمبود تواناييهاي نظامي اروپا عرصه را براي امريكا به تنگ آورده است اما با توجه به اينكه رهبري ناتو در اختيار امريكا است داشتن نفش حمايتي براي اين كشور بيهيچ ترديدي نميتواند امكان رهبري را فراهم سازد.
امريكا بايد به ايفاي نقش خود در ناتو به عنوان رهبر اين ائتلاف ادامه دهد و ساير كشورهاي متحد را با خود همگام سازد. داشتن نقش حمايتي امريكا در عمليات ليبيا مطابق با منافع هيچ جناحي نيست.
درس چهارم: ائتلاف مستلزم اعتماد متقابل است
نكته چهارم اين است كه امريكا بايد تضميني براي ادامه اتحاد ميان كشورهاي مختلف عضو ناتو در اختيار داشته باشد. بايد در نظر داشت كه اتحاديه اروپا در حال حاضر با يك بحران اقتصادي شديد مواجه است. از سوي ديگر در افغانستان برخي از متحدین با ادامه همكاري نظامي با امريكا موافقت كردهاند، اما براي تداوم همكاريهاي خود شرطهايي را مطرح ميكنند. اين در حالي است كه در عمليات ليبيا نيز امريكا شرطهايي را براي همكاري نظامي با ائتلاف مطرح كرده است. روند مطرح كردن شرطها بدون شک از موثریت اتحاد كشورهاي عضو ائتلاف ناتو ميكاهد.
درس پنجم: حمايت عمومي براي ناتو حياتي است
سرانجام بايد گفت ناتو به نقشي نياز دارد كه اكثر كشورها از آن حمايت سياسي و غير سياسي كنند. در نشست سال 2010 سران ناتو در ليزبون، بر سر اين موضوع توافق به عمل آمد كه يك مفهوم ستراتیژيك جديد به حیث طرز العمل كشورهاي متحد در نظر گرفته شود. طبق اين مفهوم كشورهاي عضو بايد از هيچ اقدامي براي بهبود اوضاع ناتو دريغ نكنند. اما با اين حال برخي كشورهاي متحد با ناتو از بودجههاي نظامي ميكاهند و نيروهاي خود را از ائتلاف به كشورشان باز ميگردانند.»