ذره بین
اخوند های دون صفت ایران ، به امید آن روزی که جنگ تازه ای در منطقه رخ دهد، به هر ترفند و تلاشی دست می زنند، زیرا به این گمان رسیده اند که تنها بروز یک جنگ تمام عیار در منطقه است که می تواند آن ها را از فروپاشی برهاند و چند صباحی بیشتر بتوانند بر مسند قدرت تکیه داشته باشند.
شاید برخورد با نفتکش جاپانی نخستین نشان آن بوده، ولی مهم تر از آن تهدیدهائی است که روز و شب از زبان ناخردمندان رژیم اخوندی و حتی از زبان شخص احمدی نژاد شنیده می شود.
شاید آخرین تهدید از زبان شیخ مجتبی ذوالنور باشد که در سمت جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران روز گذشته (جمعه) گفت: «اگر آنها بخواهند کوچکترین حرکتی علیه ایران انجام دهند، تنگی هرمز و خلیج فارس!! برای آن ها ناامن خواهد بود».
ټولی مشر جعفری نیز گفته بود که در صورت حمله، سراسر منطقه به آتش کشیده خواهد شد و روزنامه “کیهان تهران” در مقاله اساسی روز سه شنبه اش نوشته بود که حکومت ایران جنگ را به واشنگتن و لندن و تل آویو می کشاند.
حتی خود احمدی نژاد نیز ادعا کرده بود که در سه ماه آینده دو کشور دوست و هم پیمان ایران، یعنی سوریه و لبنان هدف قرار می گیرند و در توجیه منطق چنین پیش بینی گفته بود که «چون آنها دست شان به ایران نمی رسد، لبنان و سوریه را هدف قرار خواهند داد».
چه کسی می تواند این پیش گوئی احمدی نژاد را جدی تلقی کند؟
ولی آن ها تلاش خود را می کنند. می خواهند لبنان و سوریه را بترسانند و آن ها را به جنگ بکشانند تا شاید موضوع جنگ علیه حکومت ایران منتفی شود – ولی مهم تر از آن، از فروپاشی حکومت خویش سخت نگران هستند و از این رو تلاش دارند با کمترین هزینه برای خودشان، بلبشوئی در منطقه ایجاد کنند که سر دنیا گرم شود و در داخل ایران نیز بهانه ای به دست حکومت بیفتد که سرکوب را دو چندان کند و اختناق کامل برقرار سازد.
هر اندازه بلندتر فغان به راه می اندازند که تحریم ها هیچ تاثیری برآنان ندارد، نشان آن است که از پیامدهای آن بیشتر نگران شده اند و بیم دارند که جای افتادن تحریم ها، موجب فروپاشی اقتصاد آنان شود، که فروپاشی خود حکومت را نیز ممکن است در پی آورد.
اکنون تحریم ها در سه رشته مهم به کار افتاده که یکی از آن ها امور بانکداری بین المللی رژیم است که نتواند در مورد خریدها و معاملات خود، پول مورد نیاز را حواله کند. یقینا که بدون ازهمکاری شبکه بانکداری جهانی، داد و ستد بین المللی بسیار دشوار خواهد بود.
رشته مهم دیگر تحریم ها، سپاه پاسداران را نشانه می گیرد و سران آن را که نتوانند به قاچاق قطعات و لوازم تولید راکت و بمب اتومی ادامه دهند و تا آنجا که ممکن است اجرای پروژه های اتومی رژیم با مشکل روبرو شود و به تعویق افتد.
رشته سوم، و شاید مهم تر از همه، ممنوعیت سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز ایران است که درآمد حکومت آسیب جدی ببیند و پول کمتری برای ادامه برنامه های اتومی خود داشته باشد.
بسیار بدیهی است که همه این تحریم ها، گرچه از توان رژیم می کاهد، ولی آن چنان شدید نیست که حکومت را به توقف برنامه های اتومی بکشاند. آن ها داشتن بمب را پیش از آن که حضرتش ظهور کند و امید منتظران را برآورد، بسیار ضروری می دانند و شاید بر این باورند که با داشتن بمب اتومی، امام زمان زودتر نزول اجلال خواهد کرد.
ولی سران حکومت ایران نمی دانند – و شاید هم برعکس، خوب می دانند – که ایالات متحده و اروپا و دنیا به این تحریم ها بسنده نخواهند کرد و روزی که مسلم گردد این تنبیه ها بی نتیجه بوده، تحریم های شدیدتری به اجرا گذاشته خواهد شد که ممکن است اقتصاد رژیم را بطور مجموعی فرو پاشد و بالاخره آنان را به زانو درآورد.
آقای شائول موفاز سیاستمدار پر تجربهٔ ایران، که هم لوی درستیز اردو و هم وزیر دفاع بوده و ماموریت های دیپلوماتیک بسیار نیز انجام داده، در سخنانش تاکید می کند که بعید می نماید رئیس جمهور بارک اوباما امکان دهد که در دوران ریاست جمهوری او حکومت ایران به بمب اتومی دست یابد – که این، ضربه ای بر حیثیت و قدرت بازدارندگی ایالات متحده به عنوان ابرقدرت جهان و نشان ضعف و ناتوانی اتحادیه اروپا و دنیای غرب خواهد بود که سران آن ها بارها و بارها گفته اند که نخواهند گذاشت حکومت ایران به بمب اتومی برسد.
هر روز گزارش های تازه ای در جهان انتشار می یابد که حکایت از آمادگی جنگی برای انهدام تاسیسات اتومی ایران دارد. از یک سو مقامات امریکائی می گویند که هر روز احتمال جنگ قوی تر می شود و هفته نامه امریکائی “تایم” نیز از تدارکات جنگی سخن می گوید.
سران حکومت ایران خودشان خوب می دانند که توان رویاروئی با چنین حمله ای را نخواهند داشت – ولی باز هم خود را به کوچهٔ حسن چپ زنند.
“کیهان تهران” می نویسد: «ما سراسر شرق میانه را از افغانستان تا عراق به گورستان امریکائیان مبدل خواهیم ساخت. و دهها هزار تابوت به امریکا خواهیم فرستاد».
غافل از این که جنگ، زمینی نخواهد بود، بلکه از راه هوا و دریا انجام خواهد شد و حتی یک سرباز امریکائی به خاک ایران قدم نخواهد گذاشت. بنابراین، نه وسعت ایران مطرح است و نه عملیات تروریستی حکومت ایران در عراق و افغانستان می تواند دارای ارزش بازدارنده باشد.
یک قوماندان نابخرد دیگر سپاه پاسداران هشدار می دهد که در مقابل هر کشتی طیاره بردار امریکائی، یک صد قایق تندرو نظامی ایران ایستادگی خواهند کرد.
خودشان می دانند که نه نیروی بحری سپاه و نه نیروی بحری اردوی ملی ایران، شوربختانه می توانند که در برابر کشتی های امریکائی تاب مقاومت داشته باشند. “سهند” و “سبلان” در ظرف چند دقیقه نابود شدند و سه زیردریائی روسی (نیروی دریائی ایران)، بعید است که در شرائط جنگی بتوانند با کشتی های عظیم امریکائی رقابت کنند.
نیروی هوائی آن ها نیز عملا وجود خارجی ندارد. طیاره های امریکائی آنان همه قدیمی است و فاقد دستگاه های پیشرفته الکترونی هدایت و حمله می باشد و طیاره های ساخت چین و روسیه نیز که دیگر نیازی به توصیف ندارد!!
آنان می دانند که اگر امریکا به یک حمله نظامی دست بزند (که گفتیم تنها از طریق هوائی و دریائی خواهد بود و از حمله زمینی به دور)، به انهدام تاسیسات اتومی بسنده نخواهد کرد، بلکه قرارگاه های سپاه پاسداران و اماکن نظامی را نیز هدف قرار خواهد داد – و گرچه آنان سپاه را به چندین واحد ظاهرا مستقل تقسیم کرده اند، ولی به آسانی احتمال فروپاشی آن خواهد رفت.
بنابراین، حکومت در برابر یک دو راهی قرار گرفته: یا آن که به برنامه های اتومی ادامه دهد و رنج تحریم را تحمل کند و در دنیا بیش از پیش منزوی گردد و با خطر حمله هوائی و دریائی ایالات متحده و کشورهای دیگر روبرو شود، و یا آن که از برنامه های اتومی دست بردارد و پول مردم ایران را به باد ندهد و این بودجه عظیم را در راه اجرای برنامه های ملی هزینه کند.
تردیدی نیست که قوماندانان سپاه پاسداران، که اکنون سالیان دراز است خون مردم ایران را می مکند و بر اقتصاد و قدرت مسلط شده اند، با روحیه ماجراجویانه سران آن که در انتظار ظهور مهدی موعود هستند، شدیدا خواهان بروز جنگ هستند.
از دیدگاه آنان، وقوع جنگ نه تنها حکومت را از فروپاشی حتمی نجات خواهد داد، بلکه به سپاه و آمران و عاملان آن امکان می دهد به طور کامل و نهائی بر قدرت در ایران مسلط شوند و یک حکومت نظامی برپا سازند که در آن روحانیون دولتی در حاشیه قرار گیرند.
این آرزوی دیرین سپاه و احمدی نژاد و مصباح یزدی و همه مشاوران آن ها بوده است.
آن ها در عین حال که به جنگ اشتیاق دارند، زبان به تهدیدهای شدید می گشایند که دنیا را بترسانند. اخطار می کنند که دنیا را به خاک و خون خواهند کشید و عوامل تروریستی خود را از افغانستان تا عراق و از لندن تا نیویارک وارد صحنه خواهند کرد و دهها هزار سرباز امریکائی را خواهند کشت.
کیست نداند که آنها لاف و گزاف می زنند و غافلانه می خوانند – زیرا احتمال نزدیک تر به یقین آن است که وقتی تاسیسات اتومی و قرارگاه های سپاه پاسداران درهم کوبیده شود، شیرازه فرماندهی سپاه گسیخته خواهد شد و سپاهیان دون پایه اسلحه را به زمین خواهند گذاشت و لباس شخصی خواهند پوشید و فرماندهان بلندپایه راه فرار را در پیش خواهند گرفت و به لبنان و وینزویلا حزب الله و جهاد اسلامی و حماس پناه خواهند برد و رژیم فرو خواهد پاشید.
این را بدانند و با آتش بازی نکنند – آتشی که شوربختانه ممکن است بخشی از دود آن به چشم مردم ایران نیز برود.
Dear sir
Very good