نویسنده : غفور لیوال
ترجمه : غوث جانباز
چندی پیش یکی از دوستان در جواب این سؤال که ما چرا اینقدر به وسایل کشتار (تفنگ، شمشیر…) علاقمند هستیم، جواب عجیبی برایم داد. وی به این عقیده بود که در طول تاریخ حکومت های متعدد ما ظرفیت آنرا نداشتند تا از وطن، مردم و یا هم از حریم شخصی هر باشندۀ وطن حفاظت کنند. بنابر همین دلیل است که مردم خود از خانه و وطن خویش به دفاع می پرداختند. از این لحاظ است که وسایل دفاع خودی اهمیت خاصی کسب نموده است. از دیدگاه روانی افزایش اهمیت سلاح در روان اجتماعی (جمعی) پی در پی رسوب کرده و از همین سبب است که اهمیت سلاح در مرور زمان تا حدی بلند رفت که برای عده ای حیثیت ناموس را کسب نمود.
سلاح یعنی وسایل کشتار را در اختیار داشتن فطرتا کار پسند دیده نیست، زیرا منطق هدف تهیه، ایجاد و حفاظت آن ضرر رسانیدن ، زخمی ساختن و خاتمه بخشیدن به زندگی دیگری را دنبال میکند.
در عین حال سلاح وسیلۀ مناسبی برای حفظ حیات به شمار میرود. داشتن اسلحه به جامهٔ آتشینی می ماند که نه پوشیده می شود و نه هم ترک. ارزش سلاح در کشورهای مترقی بدین دلیل کمرنگ گردیده است که کنترول یک انسان بر دیگری بلوسل وجود دارد، امنیت شخصی انسانها تامین گردیده، آرامش روانی به میان آمده و برای حفاظت حریم ملی٬ فردی و تمامیت ارضی کشورها قوت های امنیتی قابل اعتماد ایجاد گردیده اند. بدینترتیب انسانها در این کشورها هیچ ضرورتی٬ چه برای داشتن و حفظ سلاح و چه هم به ناموس شمردن آن٬ ندارند.
اگر امنیت فردی و نظم اجتماعی را پولیس تامین نماید، عدالت را قوۀ قضایه و سیستم عدلی برقرار سازد، تمامیت ارضی و امنیت ملی را قوای مسلح به دست بگیرد، در اینصورت موجودیت و نگهداری سلاح در خانه چی معنی خواهد داشت؟
حکومت های گذشته در حمایت از مردم قدرت کافی در اختیار نداشتند. ، از این لحاظ مردم برای حفظ جان و خانواده ها ی خود به نگهداشتن سلاح در منازل شان ضرورت احساس می کردند و زمانیکه کشور آماج تاخت و تاز قرار میگرفت و حکومت های کمزور، ناقص و نمایشی قادر به دفاع از وطن نمیبودند، مردم با سلاح دست داشته مجبوراً به دفاع از وطن می پرداختند. از همینروست که سلاح رفته رفته به عنوان یک وسیلهٔ خوب و داشتنی شناخته شده، حتی به نام زیور مردانگی یاد می گردید. کسی که با استفاده از سلاح دست داشته میتوانست به اشخاص غیر صدمۀ بیشتر برساند٬ مرد و قهرمان شناخته میشد.
این “معمول بی جا و غلط” در امتداد سده ها به یک عادت و ارزش فرهنگی مبدل گردیده است، در لندی ها و اشعار از آن ستایش بعمل آمده و حتی در میان مردم رایج است که ” سلاح خوب همانست تا روز بد به کار آید”، یا ” سلاح خوب همانست که حین ضرورت به دست آید.”
هراس های روانی، استمرار احساس نا امنی، عدم حکومتداری سالم و با کفایت مردم را مجبور ساخته است تا به سلاح پناه ببرند ، و این وسیلۀ غیر پسندیده و زشت را خوب و دوست عزیز بنامند.
سلاح بارها از طرف انسانها برای دفاع خودی به کار رفته، مگر به زودی به آلۀ زور گویی، تهاجم، جنایت و چور و چپاول مبدل گردیده، بنا ً سلاح وسیلۀ است برای ارتکاب جنایت.
عدم تجاوز، حیات عاطفی، رعایت قوانین، آرزوی ازلی و ابدی انسانهاست. مگر به نظر میرسد که این آرزو هیچگاهی به حقیقت مبدل نمیپیوندد، فلهذا منطق “دفاع” جاویدانی است. در عین حال لازم است تا اصل مشروع دفاع از خود قانونمند گردیده و در میان مردم نیز بطور درست آن استحکام یابد. چگونه؟
راه سوم :
جریان اجتماعی، اذهان عامۀ کنونی و باورمندی عمومی بروز یک انقلاب را محسوس میسازد. مکلفیت حفظ جان انسانها باید قبل از همه وظیفۀ حکومت شناخته شود. تضمین امنیت شخصی، آرامش روانی و حفاظت وطن باید به دوش حکومت گذاشته شود. اردوی نیرومند و ملی شاید قادر به دفاع از خاک و سرحدات آن گردد، پولیس ملی و با انظباط شاید بتواند امنیت افراد را در جامعه تامین کند، سیستم عدلی شاید آرامش روحی را در جامعه به میان بیاورد. در اینجاست که فرهنگ انزجار و ناپسندی سلاح آغاز خواهد یافت و ما “انتقام”خود را از تفنگ و شمشیر خواهیم گرفت، آنها را خواهیم شکست، به موزیم ها خواهیم سپرد و در هدیره های تاریخی دفن خواهیم کرد. تفنگ شاید حیثیت ناموس بودن را از دست بدهد.
یکی از اصول مرحلۀ بیداری هم همین است تا سلاح از محراب روانی انسانها دور شده، شانه های انسان افغان را دیگر سلاح زیب ندهد. در دست ها، مغز و زندگی پیرامون انسان افغان شاید جای سلاح ضرر رسان را تکاپو برای پیدا کردن نان، آبادی وطن، دانش و تعالی وطن بگیرد.
به هر اندازۀ که قوای مسلح کشور نیرومند، مجهز، جدی، شجاع و توانمندی صدمه رسانیدن را به دشمن داشته باشد از این چه بهتر. منبعد سرودها، آهنگ و اشعار در بارۀ مردانگی و قهرمانی تقدیم همین نیروی ملی گردد. شاید بهتر باشد تا نیروی مذکور کاملاً ملی، غیر سیاسی و صرف برای حفظ افغانستان و دفاع از انسان افغان متعهد باشد و بس.
انسان افغان، متنفر از سلاح، راهی به سوی کشت و کار، مکتب و دفتر… مطمئن به قوای مسلح ملی کشورش گامهای نخستین را بر میدارد.
پایان