کابل:- در اعلامیه مطبوعاتی حزب اسلامی افغانستان که به گران افغانستان ارسال گردیده آمده است: پس از حادثه يازدهم سپتمبر ٢٠٠١ و هجوم ايالات متحده امريکا بر نظام طالبان که به امارت اسلامى مسمى شده بود از جمله جهت هائى که خواستند در عقب اين جبهه به نفع خويش بهره بردارى نمايند کمونيست هاى سابقه اعضاى )خلق، پرچم، شعله جاويد( بودند. خاصتاً کسانى که از قرار داشتن در پيشاپيش ارتش سرخ شوروى و جهت گيرى هاى ناعاقبت انديشانه براى تشديد جنگ هاى داخلى ميان گروه هاى مجاهدين عبرت نگرفته بودند فرصت آمدن قواى خارجى را پس از يازدهم سپتمبر غنيمت شمرده به گمان آن افتادند که به آن روياهاى شيرينى که ده سال اشغال شوروى و پيمان وارسا و قتل و کشتار اوشان را نرسانيده از طريق خدمتگذارى به قواى ائتلاف بين المللى خود را برسانند و چه بسا که با رسانيدن اطلاعات دروغين و بافتن داستان هاى کاذبانه، چقدر بمباردمان هاى کورکورانه قتل و کشتار زن و کودک معصوم را سبب شده باشند. و در اين جبهه گيرى هاى عقده مندانه خود را کارشناس، نظامى، استخباراتى، اطلاعاتى، سياسى و فرهنگى جا زده اند و براى رسيدن به اهداف نهفته در ضمير آگنده از ظلم، جور و جنايت از اين عناوين استفاده ناروا مينمايند.
از جمله اين چهره ها شخصى بنام احمد سعيدى است او که مدتى را در پشاور کارمند قونسلگرى بوده و از کجائى معلومات هائى را به چه ذريعه بدست آورده باشد اکنون به درجه کارشناس سياسى رسيده و خود را مرجع مؤثق معلومات و تحليل وانمود مى نمايد. و اگر جهت هاى بخواهد بر حريفان سياسى خود هجوم آورد زبان و قلم او را به کرايه مى گيرد.
از جمله تبصره مغرضانه تاريخى نهم دلو او در روزنامة آرمان ملى در رابطه با حزب اسلامى است و ما براى توضيح مطلب نشر شده ذيلاً مى پردازيم:
حزب اسلامى افغانستان به اتفاق کامل شوراى تصميم گيرى تنظيم و همه شخصيت هاى مهم حزب هيأت دوازده عضوى ايرا به منظور تفاهم با مقامات مسؤول دولت انتقالى اسلامى افغانستان موظف نموده بود که با استقبال گرم دولتمردان وقت روبرو گرديده و بحيث يک حزب رسمى در سراسر افغانستان به کار آغاز نمود که از آن وقت تا کنون در همه جريانات سهم خود را داشته است. و در دو دوره انتخابات پارلمانى حصه گرفته در شورى هاى ولايتى، ولسى جرگه و مشرانو جرگه اعضاى اين حزب رول برجسته داشته و همه با آن آشنائى دارند.
ما باور داريم هرگاه عدۀ از شخصيت هاى مورد اتفاق همه عقده مندانه از لست نامزدان ولسى جرگه حذف نمى گرديد و انتخابات شفاف انجام مى يافت حزب اسلامى هفتاد الى هشتاد عضو در ولسى جرگه موجوده مى داشت، اکنون هم باوجود همه ممانعت ها و عدم شفافيت انتخابات بيش از ٣٠ عضو از اعضاى ولسى جرگه افتخار عضويت حزب اسلامى افغانستان را دارند.
شخصيت هاى معروف و اعضاى حزب اسلامى در همه دوران مقاومت در تائيد سياسى از شهيد بزرگوار استاد برهان الدين ربانى قرار داشته و قوماندانان و مجاهدين حزب در همه سنگرها عناصر مهم مقاومت بوده اند و با برگشت استاد به کابل در قوس ١٣٨٠ در تائيد و حمايه از اوشان همسفر راه شان بوده اند.
اقاى سعيدى بايد ميدانستند که حزب اسلامى بحيث کتلة عظيم ملت افغانستان با داشتن مليون ها عضو و هوادار هيچگاه هم از عرصة سياسى کشور ما چه به حيث شخصيت ها و چهره هاى جهادى و چه به حيث تنظيم غايب بوده نمى تواند، خاصتاً پس از تشکيل دولت انتقالى اسلامى افغانستان تا امروز رسماً موجوديت دارند که اين حضور نه مرهون ترفند کسى است و نه تلاش و مهارتى و نه هم به مکر و فريب ضرورت بوده است که کسى مرتکب آن شده باشد.
اکنون با توجه به عوامل قانونى در ثبت و راجستر احزاب سياسى ايجاب مى نمايد همه آنهائيکه از محيط هجرت برميگردند هر عامليکه تا کنون مانع آمدن شان به وطن بوده باشد به تشکيلات حزب اسلامى افغانستان در کابل مراجعه نموده و در جستجوى سرنوشت سياسى و تنظيمى خويش گرديده و يا آنکه راه جديدى را درپيش گيرند.
تفاهم دولت و شوراى عالى صلح با جناح هاى نظامى مخالف مطابق فيصلة دو مجلس بزرگ )جرگة مشورتى صلح و لويه جرگة عنعنوى( صورت ميگيرد و منسوبين حزب اسلامى در حد مسؤوليت در شوراى عالى صلح به آن فيصله ها متعهد و بدون از نظر انداختن جهتى و توجه خاص به جهتى مسؤوليت خود را ادا مى نمايند.
حزب اسلامى خواهان آنست که هر نوع تفاهم و مذاکره در رابطه با صلح در داخل وطن صورت گيرد و باز شدن هر دفترى را در خارج از کشور تنها به منظور ايجاد سهولت در امر تفاهم مى خواهد نه به عنوان امتياز و دفتر به کدام جهتى.
آقاى سعيدى بايد بدانند که جامعه جهانى هرگز هم بخاطر تحميل حکومتدارى ناکام کدام شخص و يا مجموعه در اينجا به صرف پول و قربانى فرزندان خود دوام نمى دهد و اگر چنين مى بود امريکا تماشاگر سقوط مرگبار نگوين وانتيو و نظام او در سيگون نمى شد، آنها بخاطر جواب به صدها مليون انسان ماليه دهنده کشورهاى شان و انتظار زنده برگشتن فرزندان شان براى يافتن راه حل با جهت هاى مختلف بحران در افغانستان در تماس و مذاکره خواهند شد، و نتايج اين مذاکرات و تفاهم هرگز هم اين نخواهد شد که جهت هاى جنگى که تا سرحد انتحار براى رسيدن به هدف آماده مقابله اند به پابوسى آقاى احمد سعيدى بيايند. در سايه همين قانون اساسى و پذيرش آزادى هاى مندرج در آن، با ميزان تائيدگران و حاميان شان خود و هواداران شان يا در ارگ رياست جمهورى خواهند نشست و يا شاهرگ هاى آنرا اشغال خواهند کرد. هرگاه براى آقاى سعيدى تطبيق کننده بى قيد و شرط ديکتاتورى پرولتاريا و آشتى ناپذيرى سرسختانه و معاندانه با امپرياليزم جهانخوار تغيير موقف و شعار و سمت خدمتگذارى مشکل نباشد، رفع شکر رنجى طالبان و ساير مخالفان که در نحوه تعبير ديموکراسى و تطبيق آن در اختلاف افتاده اند هم مشکل نخواهد بود.
در صفحه دوم اخبار همان روز آقاى سعيدى به رسم عادت براى فتنه انگيزى در ميان احزاب و شخصيت هاى جهادى تبصره اى خصمانه در رابطه با استاد عطا محمد نور والى بلخ داشته است. بخاطر اطفأ فتنه شان بايد نگاشت که با تاسف رقابت هاى ميان قوماندانان جهادى در ميان افراد عين تنظيم و زير عين شعار و بيرق هم نادر نيست. ولى در ولايت بلخ اختلاف ميان حزب و جمعيت در حدى نبوده که چشمان آقاى سعيدى را روشن گرداند، عطا محمد نور برادر مجاهد ما، نورديده ما و مردى قابل قدر است که والى برحال نظام موجوده جمهورى اسلامى افغانستان مى باشد اگر در نظام او کوتاهى و نواقصى موجود باشد شايد از ساير بخش هاى نظام بمراتب کمتر باشد ما همچنانکه به واگذارى يک وجب اين وطن برسم امتياز به مخالفين مسلح نظام موافق نيستيم اين فهم آقاى سعيدى را هم ناشى از فتنه انگيزى ضمير او مى دانيم که گويا ولايت بلخ برسم امتياز و براى مقابله با جهت هائى به استاد عطا محمد نور داده شده باشد. ما خود، استاد عطا محمد نور و همه مجاهدين را در پناه پروردگار عالميان از شر وسوسه هاى همچو خناس ها مى خواهيم، که با تبصره هاى فتنه گرانه ميان ما اختلاف ايجاد نمايند.
انجینر گلبدین حکمتیار پریروز از تلویزیون پیام افغان توضیح کرد که نامبرده بر ضد رژیم جنگ مسلحانه را به پیش میبرد، پس حالا چطور شد که حزب اسلامی مینویسد که « عطا محمد نور برادر مجاهد ما، نورديده ما و مردى قابل قدر است که والى برحال نظام موجوده جمهورى اسلامى افغانستان مى باشد»
شهر کابل در نتیجۀ جنگهای بین التنظیمی عمدتا حزب اسلامی و جمعیت اسلامی به ویرانه مبدل شد و اضافه تر از شصت هزار شهریان معصوم و بیگناه کابل به شهادت رسیدند. حالا چطور شد که حزب اسلامی ادعا میکند که: «شخصيت هاى معروف و اعضاى حزب اسلامى در همه دوران مقاومت در تائيد سياسى از شهيد بزرگوار استاد برهان الدين ربانى قرار داشته و قوماندانان و مجاهدين حزب در همه سنگرها عناصر مهم مقاومت بوده اند و با برگشت استاد به کابل در قوس ١٣٨٠ در تائيد و حمايه از اوشان همسفر راه شان بوده اند.»!!!!!
آیا حزب اسلامی به طور نمونه اسم یکی از «شخصیت های معروف» در یکی از سنگرهای مقاومت، یاد آوری کرده میتواند؟