طنز
سوریا
به گزارش خبرنگار ملت آقای »بی خانه«، در مراسم حراجی که به مدت دو روز و دو شب در خانۀ ملت جریان داشت کرسی دسته یاری اول هیأت کلانکاری خانۀ ملت به قیمت سرسام آوری به فروش رسید و کرسی های مرزایی های اول و دوم هم به قیمت های نسبتاً پایین تر از آن فروخته شد و حراجی تنها یک کرسی دسته یاری دوم کلانکاری خانۀ ملت بی نتیجه ماند که امکان دارد در یکی دو روز آینده آنهم از جانب عضوی از اعضای سرمایه دار یا مربوط به سرمایه دار خریداری شود.
خبر نگار ملت آقای »بی خانه« حادثۀ فروش این کرسی ها را چنین گزارش میدهد که: وقتی حراجی کرسی دسته یاری اول کارش به درازا کشید و اکثریت اعضای خانآ ملت در بیع آن با هم جور نمی آمدند، یکی از خریداران کاکه و سرخوش این کرسی آقای (حاجی ماهر) رهبر »ائتلاف حمایت از قانون دزدی پارلمانی« که دست و دل و زبان بازی دارد و همچنان به فضل خداوند در نوتهای دالر نیز شناور میباشد عصبانی و دلتنگ از جا برخاست از درخانۀ ملت بیرون شده و پس از لحظاتی با بکسی داخل گردید که توسط چهار نفر مسلح حمل میشد. حاجی ماهر خان به این افراد امر نمود تا از بلندترین نقطۀ خانۀ ملت بکس را گشوده و محتویاتش را بر سر و صورت اعضای خانۀ ملت بریزند. افراد مسلح نیز با زحمت و خواری زیادی بکس را به بلندی انتقال داده و آنرا بر سر و صورت اعضای خانۀ ملت ریختند. نوتهای بیشمار نو و جدید دالر های هزاری بود که به هر سو پراگنده شده بود و اکثریت اعضای خانۀ ملت که تا آن دم پریشان حال و متحیر به کارروانی های حاجی ماهر می نگریستند با دیدن نوتها حالشان بر هم خورد و اکثریت شان به شتاب به جمع آوری آن پرداخته به مسابقه آغاز نمودند و بالاخره قبل از آنکه سرکلانکار رسمی خانۀ ملت این پیروزی چشمگیر حاجی ماهر را اعلان نموده و نامش را مکمل بخواند (حاجی ماهر) بی خار رفت و بر کرسی دسته یاری اول تکیه زده در حالیکه با افتخار و لبخند غرور آمیزی به چار طرفش می نگریست بر روی میزش به طبله زدن آغاز نمود.
سرکلانکار بی حال و گنگس در حالیکه با دیدن باران دالر بی حال تر شده بود و تالار خانۀ ملت به دور سرش به چرخیدن آمده بود چهار چشمه متوجه عضوی شد که از جانب خودش مامور جمع آور نوتهای دالر برایش شده بود، و او را با نگاهایش می پالید تا مگر چقدر نوت جمع کرده بتواند؟!
گزارشگر ملت آقای »بی خانه« می افزاید:
کرسی های مرزایی اول و دوم نیز پس از بالا و پایین کردن های زیاد هر کدام به قیمت فی نفر 3000 هزار دالر به فروش رسید و خرید کنندگان آن خوش و سرحال بر آن تکیه زدند. خبرنگار ملت می افزاید: درین میان تنها کرسی دسته یار دوم کلانکاری بی سرنوشت باقی مانده بر قیمت آن جور آمدی صورت گرفته نتوانست، بر کرسی مزبور میان چند سرمایه دار نامی از جمله »حاجی مختنق جبهه والا و آقای دستیار دوم مرزاجان جگرخون رقابت شدیدی جریان داشت که در نتیجه هیچ کدام نتوانست در پیشکش دالر سبقت سرنوشت سازی بدست آورده کرسی را از آن خود سازد.
شاید تا چاپ و نشر این گزارش خانۀ ملتی کی یکی از دو سرمایه دار گرامی بتوانند با تادیۀ پول هنگفت تری کرسی دسته یاری دوم هیأت کلانکاری خانۀ ملت را از خویش ساخته یکی از نمی آیندگان خویش را بر آن بنشانند.