طنز
سوریا
اخبار رسیده از عالم پایان مشعر است که اخیراً جمعی از ارواح خاین تاریخ کشور در یکی از گوشه های قعر دوزخ جلسۀ اضطراری را تشکیل دادند تا در بارۀ خبری که به تازگی از سطح زمین و از سر زمین آبایی به آنان رسیده به بحث بپردازند. گفته میشود درین جلسۀ اضطراری ارواح خبیثه ای چون روح سردار یعقوب خان، شاه شجاع،تره کی، کارمل و چند تای دیگر گرد هم جمع گشته اند تا در بارۀ عظمت و بزرگی قرارداد جدید خائنانه ای گفتگو کنند که در آغازین سالهای قرن بیست و یکم عیسوی در افغانستان از جانب دو قهرمان جوان و لوکس با بیگانگان امضا شده و ضمن این بحث علل و عوامل حقیقی عظمت این قرارداد را نسبت به قرارداد های زمانه های خویش، دریابند.
این قرارداد که باعث شده تا خاینین ملی گذشتۀ ما در موردش جلسۀ اضطراری خویش را در دوزخ تشکیل دهند همانا قرارداد مهم و معظم ام تی ای است که با امضای خویش روی همه معاهدات و قرارداد های شرمناک و ننگین تاریخ را که توسط اجسام ارواح دوزخی مذکور در ادوار مختلف به امضا رسیده بود، شسته و بزرگی شانرا چلنج نموده است.
این خبر ارواح خاین نشسته در دوزخ را چنان سراسیمه نموده که با شنیدن آن فوراً جلسۀ اضطراری را تشکیل دادند تا دریابند که چه علل و عواملی میتواند سبب شده باشد تا در چنین فاصلۀ زمانی کم بعد از آنها چنان قرارداد بزرگ خیانت به ملت افغانیه به وجود آید که معاهدات و توافقات قبلی در برابر آن هیچ شمرده شوند؟!
درین جلسه باری یکی از اشتراک کنندگان تاریخی تر سردار یعقوب خان که شدیداً از سوختگی چشمها رنج میبرد آخ و وش کنان فرمود:شاید علت اصلی امضای چنین معاهدۀ بزرگ خیانت در زمانۀ جدید، پیشرفت و تمدنی باشد که پس از یک قرن نصیب کشور افغانیه شده باشد چه اگر معاهدۀ خاینانۀ زمانۀ سلطنت من کم رنگ تر ازین معاهد خوانده میشود شاید سبب اصلی آن همانا عقب ماندگی کلتوری و اجتماعی آنوقت جامعۀ افغانیه بوده باشد.
اعلیحضرت شاه شجاع که انگشت های سوختۀ هردو دستش را آهسته آهست پف میکرد با لهجۀ غمگنانه وشاعرانه ای فرمود: به نظر من علت عظمت و بزرگی بیش از حد این قرارداد ننگین جدید، بهار سبز و باطراوت علم و فضل وادب و دانشی است که قرار شنیده ها درین اواخر وارد سرزمین آبایی گشته و نشانه های هرچه پژمردگی و انجماد فرهنگ وادب و دانش بوده همه را زایل نموده است چنانچه میگویند که امضا کنندگان این قرارداد سبز ننگین آنقدر با فروهنگ و مؤدب بودند که نخواستند با جانب مقابل که مهمان مسلح و قدرتمند بی بدیلی بوده به حد اقل چندو چونی در دفاع از ملت افغانیه دست بزنند تا مگر این عمل شان حمل بر بی ادبی و بی فرهنگی و بی علمی شان نشود.
آقای کارمل که روح خاین معاصرتری بود و تاهنوز در سطح زمین اسکلیت جمجمه اش هم خاک نگشته در حالیکه از سوختگی مغزش می نالید، آه جگرخراشی کشیده و گفت:
«به نظر من علت عظمت و بزرگی این قرارداد یا پیمان اخیر که از بخت خوب امضا کنندگانش هم تا هنوز زنده اند و به ما نپیوسته اند، درین است که آنان بالاخره بر خلاف ما کمونستهای اواسط قرن بیستم که فریب چند حرف مفت را خورده بودیم راه درست زندگی کردن در جهان مادی را یافته اند.» وبعد ناگهان با عصبانیت و احساسات از جا برخاسته دستش را بلند نموده و با صدای بلند به صحبتش ادامه داد:
«آنان نه به تیوری مارکس بزرگ عمل کرده اند و نه به دنبال ملاهای جهادی شان رفته اند بلکه با قاطعیت راه نظام حاکم جهان یعنی امپلمیز(امپریالیزم) آمریکا را تعقیب کرده اند که تا به این شهرت، عظمت و خوش بختی دست یافته اند. واقعاً، من منحیث یک سلف شان، به نمایندگی از حزب دموکراتیک خلق افغانستان و هیأت رهبری آن بر این هوش و ذکاوت و ماده بینی شان افتخار میکنم و امضای ا ین قراداد را برایشان تبریک می گویم. این یک امر واضح است که بالاخره تیوری مارکسیزم-لیننیزم چنانچه ما فکر میکردیم آنقدر ها هم بر حقیقت استوار نبود، حقیقت وشیرۀ همه فلسفه های جهانی همین کاپیتالیزم بود که خوشبختانه امروز خانواده و برادر عزیز من در دنیا به آن فهمیده اند و در آغوش آن جا…»
در همین موقع روح افگار آقای تره کی در حالیکه از خشم می لرزید و سوختگی های گوشهایش هم آزارش میداد، فریاد برآورد: چپ شه! چپ شه! مارکسیزم-لیننیزم تر اوسه یوه ژوندۍ اوکامیابه تیوري په جهان کې ده که ددوی خاینانه قرارداد دومره ستر دی علت يې د مارکسیزم ماته او د امپریالیزم او کاپیټالیزم بریا نده علت یې دا دی چې اشرار او په اصطلاح مجاهدین بې غیرته شوي او خپله لار یې پريښودلې ده تر څو د امپرياليزم لمن پراخه كړي او…»
اشتراک کنندگان دیگر جلسه کوشیدند تا با گرفتن جلو حرفهای احساساتی این هردو خاین ملی آنان را به آرامش دعوت کنند که موفق نشدند و جلسه اضطراری که از جانب ارواح خبیثۀ خیانت کاران ملی گذشته در ژرف ترین نقطۀ دوزخ جهت بررسی علل عظمت و بزرگی معاهدۀ ننگین جدیداً امضا شده در کشور افغانیه بر گزار شده بود در اوج دعواها و بگومگوهای آقایان کارمل و تره کی و مصالحت چند امیر و سردار گذشته با این امید پایان یافت که دو قهرمان زندۀ خیانت ملی جدید هر یک آقای بندۀ بنده خدا و آقای (قاف و نونی) به زود ترین فرصت به آنان پیوسته و آنها را به دیدار خویش خرسند گردانیده مفته خر سازند