از قلم فضل الرحیم رحیم
به پیش بسوی حمام های
شهر !
دروازه تالار مجلس تحت
شرایط شدید و اکید امنیتی به روی آمد آمد مقامات باز بود و هر یک با عبا و قبای
رنگ رنگ ، طاقه طاقه و چریکی یکی پس دیگری وارد میشدند، درحالیکه چهره های شان
ترشی بار کرده بود لم، لم کرده به جای های دلخوا موضع گرفته، بیقرار به ساعت دستی شان نگاه می
کردند.
گل موره جان
معروف به قند چورک، گپ گویک و یا سخن
پرانک مقام در حالیکه با حیرت به چهره های حضار که همه رنگ پریده و بیچاره مالوم
میشدند نگاه میکرد و زیر لب غوم غوم کرده میگفت
بوت ! خطر، واسکت! خطر، چپن ! خطر ،توبه توبه چادری ! خطر، لونگی ام خطر خی چی
ماند !؟ دیگه کدام چاره نداره.
هر کی دست به لنگی میزد
و یا سر خود را خم میکرد سایرین دک خورده
از جا میپریدن و خیر میخواستند.
رنگرفته خان معاون صاحب تکتیک که از تجربه به
کمال رسیده بود از جا بلند شد و از همه خواست تا از سرخم کردن، خاریدن زیر قول و
کشیدن بوت خود داری شود.
همه با صدای آرام با خود میگفتند توبه خدایا،
توبه سرانجام چوکی های که دور میز طویل
چیده شده بود با چهره های مشوش و توام با
کنجکاوی پرُ گردید و دروازه تالار بسته شد.
رئیس بعد از نیم ساعت از دروازه عقب تالار وارد
شد و بدون مقد مه در حالیکه هردم شهید بودن در سیمایش موج میزد، اوضاع عمومی کهکشانها،
سیارات، جهان، منطقه و کشور را به به کنکاش گرفت و مرتبط بودن حوداث جاری در کشور
را مسوولانه به آنها سرش کرده رو به حاضرین نمود و گفت: کتی بوت! توهین، کتی چادری
فرار ! کتی واسکت کشتن و لونگیام قاتل چتو
کونیم!؟ خی چی ماند دیگه راستی یادم نره
که کتی چپن ام به غذاب
برادران قند و آغایان
شرین مه، امروز میخایم وقت مجلسه سر خطر و
مشکل واسکت، لنگی و بوت با شما گپ بزنم .
نظرشما چیست ؟
گل موره جان قند چور، که
همیش پیش پزک و نُقل مجا لس است با صاف
کردن گلو اش گفت:
رئیس صاحب ، خدا شاهد
است در دلم میگشت که امروز حتمن مجلس ما سر همی گپ اس.
غلط اس که میگن دل بدل راه داره، راس گپ حالی
مالوم شد که جیب به جیب راه داره.
إی واسکت و لنگی خو چی که ده همی روز ها حتی
پیران، تنبان خلاصه کُل شان خطر ناک و
بلای جان ما شده میره.
إی چای لش در کار و بار روزگار ماس، دیگه ده
مجلس کی ره آرام خو ببره؛
کاری جلسه عمومی و خصوصی
ما مقاماته بند و بسته کده. ایتو بن بست که
همو کسیکه تاویز وا شدن ای کار ره میداد
ده خانیش توپه سر بام بالا کده!
به پاکی نفس تان قسم ،که با دیدن هر واسکت پوش و
هر لنگی دار نفس ما عین ده گرده قید و پید میشه.
خولص بخاطریکه در کار و بار ما مقامات سکتگی
نیایه، مه پیشنهاد می کنم هر چی زود تر تا دیر نشده فیصله شوه که ما و شما از حمام های شهر استفاده کنیم،
حضار چند به صدای جر
پرسیدن، از حمام؟
بلی از حمام!
در حالیکه پیشنهاد گپ
گویک همه را بحیرت انداخته و یکی طرف دیگر با تعجب میدیدند از گپ پرانک انتظار
توضیحات بیشتر را داشتند،
گپ پرانک به آواز بلند تر ادامه میته:
همدلان و شرین تنان!
کلی تان میفامین که مجلس و جم شدن در حمام ها سابقه زیاد داره، ده حمام های زنانه سالهاست که زن
ها در هفته یکبار و دو بار مشکلات خانه و روزگار، قصه خشو و ننوی شانرا غیبت، گله
و گذاری میکنن و در هوای نرم و گرم حمام
دلی شانه خالی میکنند .
باداشتن چنین یک سابقه
تاریخی و با استفاده از تجربه والده غنی که
تشویش مره زیاد داره چرا ما دست بکار نشویم. مجالس کلانه ده حمام عمومی و ملاقات
های خصوصی ما ره ده اتاقهای نمره میگیریم.
البته با در نظر داشت اینکه شخص که لنگ را توزیع
میکنه چون پُست کاریش حساس اس باید از
نزدیک های جناب رئیس صاحب و یا برادر رنگرفته
معاون تکتیک باشه.
مهم نیست که حتمن حمامی باشه و ده ای
کار و بار تجربه قوماندانی داشته باشه خیره اگه گلخندی ام باشد. این کار نتنها خوبی امنیتی
دارد از نظر صحی و … فایده داره إیست
نظر کارشناسانهء بخش پالیسی سازا
مقصد کسی لُنگه تحت مراقبت جدی امنیتی قرار داده
بیتانه و پلک نزنه البته باید فکر ما باشه! در صورتیکه لنگ هم بلای جان ما شوه در او
صورت حیا باشه بی لنگ جلسه بازی میکنیم.
و سلام
برخی ناراض و با هیجان
صدا کردن بی لنگ نمیشه او بیادرا، برخی گفتند چرا نمیشه ما از هم چی کم و چی شرم
داریم.
وضع جنجالی تر شده
میرفت، هرچی رئیس خواست که همه را قرار کنه نمیشد
در این میان رنگرفته
بلند شد و گفت:
گپ پران کاره جور کد او بیادرا،
جنگ و غالغمال کده خو
کاری ما به حمام رسید، حل میشه حوصله خوب اس ای به فایده کلی ماس،
غضب خان با عصبانیت نیم
خیز شده پرسید چتو، چتو حل میشه آمر تکتیک؟
آمر تکتیک،
باز امر میکنیم
که لنگ ها نازک نازک از ایران
یا پاکستان یا چین بیارن
غضب خان در حالیکه ابرو
ها یش بطرف بالا و کومه های به پایان کشش داشت بعلامت رضایت این طرف و آنطرف سر
شور داد.
با رضایت غضب خان همه راضی شده سر تائید شور
دادن.
رئیس و اعضای مجلس با
شنیدن پیشنهادات سخن پران، گپ های معاون صاحب رنگرفته و رضایت غضب خان، خون در رگهای
شان دمید و فکر میکردی که حیات دوباره یافته اند، با فریاد بلند و بلند همه با یک
صدا میگفتند بیشک زنده باشی سخن پران واقعاً
که قند گوی هستی، نوش جانت مفت گپ گویک و سخن پران نشدی!
امر تکتیک لالا، ای
والایتام!
رئیس به آوز بلند خطاب
به حضار گفت
باز میگن که شاه وسته سالاری نیست،
او در حالیکه از احساسات میلزید گفت من منحیث رئیس
با هر کلمه گل موره جان موافق هستم و زیاد میکنم که علاوه از گپ های رنگرفته صایب در
لست اشیای و اجناس ممنوع الدخول به حمام سنگ پای، پل ریش، قطعی نصوار دهن و بینی،
چلم و غیره زیاد شوه.
شما چطور؟
اعضای با یک صدا گفتند شما که موافق هستید ما صد
بار موافق هستیم.
بدین ترتیب کار جلسه در
فضای آزاد اخ و تف، خارش و مالش با شعار به
پیش به سوی تدویر مجالس عمومی و خصوصی در حمام های شهر، پایان یافت .