تتبع ونگارش :
امین الدین «سعیدی – سعید افغانی»
مـدیـر مرکز مطالعات ستراتیژیکی افغان ومسؤول مرکز فرهنگی دحـق لاره – جرمنی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه :
«ٳن الحمدلله نحمده و نستعینه و نستغفره و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سیئات اعمالنا، من یهده الله فلا مضل له و من یضلل فلا هادی له، و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و اشهد ان محمداً عبده و رسوله».
ستایش خدای راست. او را میستائیم، از او کمک میجوئیم، از او آمرزش میخواهیم و از شرارت خودمان و کارهای نادرستمان به خدا پناه میبریم. هر کس را خدا هدایت کند کسی او را گمراه نتواند کرد و کسی را که او گمراه کند، دیگر کسی او را هدایت نتواند کرد، و گواهی میدهم معبودی راستین جز الله یکتا و بیهمتا نیست و نیز گواهی میدهم که محمد، بنده و فرستاه خداست.
بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، سنت محمد صلی الله علیه وسلم است. و بدترین کارها، امور نوساخته (در دین) است. و هر امر نو ساختهای (در دین)، بدعت و هر بدعتی گمراهی است و هر نوع گمراهی به آتش دوزخ منتهی میگردد.
خوانندۂ محترم !
در این آواخـــر، وسایل اطلاعات جمعی به قوت خویش، غرض بدنام ساختن دین مقدس اسلام واینکه دین اسلام دین چهارده قرن قبل است ونمی تواند جوامع بشری را به سوی ترقی وتعالی سوق ورهبری نماید ، تبلیغاتی را به راه اند اخته اند که این تلاش های هدفمند و معذورانه به فهم ما تلاشهائی است که می خواهند جوهر وحقیقت دین مقدس اسلام را دگرکون ، ودر نهایت امر دین مقدس اسلام را عقب گرا وتحریف شده معرفی بدارند.
در این راستا نه تنها وسایل تبلیغاتی غرب ومرکز علمی شان ، بلکه یک تعداد از حلقات به ظاهر مسلمان ، بسیاری از موضوعاتی که به جوهر دین در تضاد است به بدعت حسنه قلمداد نموده وبرای مسلمانان به نام اسلام پیشکش می نمایند. این گروه بدعت را به دو دسته، حسنه وسِیئه تقسیم نموده ، وبدین ترتیب می خواهند، اصول اساسی دین اسلام رادر نزد بشریت به اصطلاح زیر سؤال قرار دهند .
دشمنان دین اسلام می خواهند، دین اسلام را از درون به نام دین نو تعریف ، و آن را به شرایط روز به زعم خویش به تباهی مواجه سازند . که عدم جلوگیری از این پروسه در دین موجب ظهور یک سلسله مسائل جدید به نام مذهب وفرقه های جدید غیر موجه و مستند مذهبی می گردد. وتشدید این پروسه در نهایت امر در اعتقادات مردم تردید وشبهه ایجاد گردیده وفرقه ها وجریانات جدیدتر وباطلی در اسلام ایجاد خواهد شد. طوری که این پروسه تحت پلان منظم فرهنگی در کشور های اسلامی وکشور های عربی وبه خصوص در کشور عزیز ما افغانستان حتی تحت نامی دموکراسی وآزادی پیش برده می شود .
از طرفی هم کشور های همسایۀ افغانستان به خصوص کشور ایران با استفاده از سیاست تقیه با مهارت کامل وبا استفاده از وضع موجود و دقت وبه اصطلاح به روش تقئی در جریان است.
می خواهم در این نوشته معلومات مؤجزی را درمورد بدعت وضرر هائی که بدعت متوجه مسلمانان عالم اسلام و به خصوص مردم افغانستان ساخته ومی سازد تقدیم خوانندگان خویش بدارم .
بدعت چیست؟
کلمۀ بدعت از ریشه «بدع» به معناى پدید آمدن چیزى است كه سابقه اندر دین نباشد . طریحى در مجمع البحرین در مورد این اصطلاح می نویسد :
«بدعت عبارت است از پدید آوردن چیزى در دین كه در قرآن و سنّت ریشه اى ندارد.
بدعت را، از آن جهت بدعت مى گویند كه چون بدون آن كه صاحب شریعت آن مطلب را گفته باشد، در دین وارد گردیده است و از آنجا كه سابقه اى در دین نداشته، آن را بدعت مى گویند).
بنابراین بدعت عبارت است از: «صدور حكم و یا عمل به حكمى به عنوان حكمى شرعى و دینى بدون آن كه آن حكم جزو شریعت بوده و یا از كتاب و سنّت، براى وقوع آن حجت و دلیلى وجود داشته باشد».
راغب می گوید: « الابداع انشاء صنعه بلا احتذاء و اقتداء و منه قیل رکیه بدیع ای جدیده الحفر.» ابداع، پدید آوردن چیزی است که نمونه و سابقه نداشته باشد و چاهی راکه تازه حفرکرده باشند بدیع می گویند. بنابراین هر چیز جدید و بی سابقه را بدیع و کار نو ظهور را بدعت گویند.
برخی از علماء می گویند که بدعت عبارت از :
طریقهای اختراع شده در دین که مشابه طریقۀ شرعی باشد و هدف از آن همان باشد که در طریقۀ شرعی در نظر است، یا از آن مبالغه در عبادت خداوند مقصود باشد.
بدعت یعنی اختراع یعنی آوردن امر جدیدی در دین که شرع و مردم با آن آشنائی قبلی نداشته باشند.
اصل ابداع به معنای آفریدن چیزی است که مثالی قبلی نداشته و دلیلی بر آن قائم نباشد، و به همین جهت به الله بدیع گفته شده است زیرا او این جهان بزرگ و گسترده را بدون نمونۀ پیشین و همانند آفریده است، ( بدیع السموات و الارض و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون) (سوره بقره آیات ۱۱۷) (نو پدیدآورندۂ آسمانها و زمین است و چون به کاری اراده کند فقط به آن میگوید موجود شود و بیدرنگ موجود میشود.
ابن حجر عسقلانی عالم مشهور جهان اسلام میگوید: ( البدعه ما احدث و لیس له ا صل فی الشرع و ما کان له اصل یدل علیه الشرع فلیس به بدعه).
بدعه چیزی است که (پس ازپیامبر) پدید آمده باشد و دلیلی حاکی از جواز آن در شریعت یافت نشود و آن چیزی که اصل و ریشه ای در دین دارد، بدعت نخواهد بود .
بـدعــت در لــغــت:
همانطوریکه گفتیم بدعت در لغت به معنای کار نو و بی سابقه است و در اصطلاح به معنای «ادخال ما لیس من الدین فی الدین » است؛ یعنی نسبت دادن و داخل کردن چیزی به دین در حالی که در واقع جزو دین و شریعت نیست.
تا جائیکه نظریات وتعاریف علماء وزبان شناسان را در مورد کلمۀ بدعت مورد مطالعه وبررسی قرار دهیم ، در خواهیم یافت که بهترین، واضحترین، جامعترین ومحکمترین تعریف در مورد بدعت را می توان به شرح ذیل فورمولبندی وخلاصه نمود :
بدعت عبارت است از ایجاد راه و روشی در دین (جهت دینداری) شبیه راه و روش شریعت و به قصد تقرب به خدا بدون این که دلیل شرعی و صحیحی بر صحت آن وجود داشته باشد با قید «به قصد تقرب به الله » (مواخذ رساله شاطبی، الاعتصام، بیروت، دار المعرفة، ج 1، ص 37. )
امام شاطبی می نویسد :
«البدعة إذن عبارة عن طریقة فی الدین مخترعة تضاهی الشرعیة یقصد بالسلوك علیها التقرب إلى الله تعالى »، یعنى: «بنابراین بدعت عبارت است از یك اختراع جدید در دین كه مشابه شریعت باشد و (شخص مبتدع) با این سلوك قصد تقرب به خداوند متعال را دارد »
او در رد اعتراض برخی ازعلماء که می گویند که نماز تراویح هم یکی از بدعت هائی است که توسط حضرت عمر (رض) در دین آورده شده است ، می نویسد :
نماز تراویح بدعت نیست، هر چند عمر بن الخطاب آنرا بدعت حسنه نامید، ولى منظورش احیاء سنت پیامبر صلى الله علیه و سلم از جدید بود، زیرا پیامبر صلى الله علیه و سلم نماز تراویح را ابتداء شروع كرد ولى به علت ترس از واجب شدن آنرا ترك كرد، تا اینكه زمان عمر بن الخطاب دوباره این موضوع را احیاء كرد، بنابراین نماز تراویح اصل و اساس در دین داشته و عمر رضی الله عنه آن سنت را احیاء كرد، ولى بدعتى كه جائز نیست و حرام هست كار جدیدى در دین هست كه پیامبر صلى الله علیه و سلم آنرا انجام نداده و اصل و اساسى در دین ندارد.
قابل تذکر است که بدعتهای دنیوی به مفهوم نو آوری های که امروز در دسترس بشریت قرار دارند از قبیل وسایل حمل ونقل ، وسایل معیشت و زندگی، مسایل فرهنگی، امور نظامی وحربی از تعریف بدعت خارج میشوند؛ چرا که اینها وسایل مشروعی هستند برای رسیدن به اهدافی که مشروعیت آنها به نص ثابت شده است.
همان طور که گفته میشود : هر آن چیزی که واجب بدون آن تمام و کامل نشود، خود آن چیز هم واجب است. و در واقع همین بدعتهای دنیوی هستند که به احکام پنجگانه (فرض، واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح) تقسیم میشوند نه بدعتهای دینی آن طور که عز بن عبدالسلام گفته است. (عز بن عبدالسلام، قواعد الاحکام فی مصالح الانام، بیروت، دارالکتب العلمیة ج 2، ص 174-172)
خوانندۂ محترم !
برخی از علماء بدین عقیده اند: نكته مهم در مسألۀ بدعت، تنها این است كه مفهوم بدعتبه صورتى جامع و مانع تعریف و تبیین شود تا بدعت از غیر آن تمیز داده شود در این زمینه، براى درك حقیقتبدعت، به استدلال ذیل توجه نمائید :
بدعت، نوعى تصرف در دین، از طریق افزودن یا كاستن شریعت است. بنابر این، آنجا كه نوآورى ربطى به دین و شریعت نداشته ، بلكه به عنوان یك مسألۀ عرفى و عادى انجام گیرد، بدعت نخواهد بود(هرچند مشروع بودن آن مشروط به این است كه ابداع و ابتكار مزبور در شرع محرم و ممنوع نباشد). فىالمثل، بشر از نظر مسكن و پوشاك و دیگر وسایل زندگى همواره دستبه نوآوریهائى مىزند وبه خصوص در عصر امروزی بسیارى از وسایل و ابزارهاى معمول مروج زندگى دگرگون شده و براى نمونه انواع ورزشها و تفریحات جدید پدید آمده است .
بدیهى است همۀ اینها یك نوع بدعت (به معنى نوآورى) بوده، ولى ارتباط به بدعت در شرع ندارد. تنها، چنانكه گفتیم، حلال بودن آنها و استفاده از آنها مشروط به این است كه مخالف با احكام و موازین شرع نباشند.
تقسیم بدعت:
علماء بدعت را به دوبخش تقسیم می نمایند.
1- بدعت در عقیده :
معنای این بدعت اینست که : انسان عقیده پیدا كند به چیزی كه جزء دین نیست و یا نمی داند جزء دین است یا نه، و آنرا جزء دین بداند.
۲- بدعت در تشریع و قانونگذاری :
معنای این نوع بدعت عبارت است از اضافه کرده قوانین واحکام خارج دینی به قوانین واحکام واقعی دین .
بدعت در اصطلاح شرع:
بدعت در اصطلاح شرعی، عبارت از افزودن چیزی بر دین یا تقلیل ویا کاستن چیزی از آن بدون دلیل معتبر از کتاب الله (قرآن عظیم الشأن وسنت پیامبر صلی اللله علیه وسلم. طوریکه فقها در تعریف بدعت می گویــــنـد:
بدعت عبارت است از «ادخال مالیس من الدین فی الدین» وارد کردن چیزی در دین که درآن وجود ندارد. یعنی کسی بیاید چیزی را که جزء دین نیست به نام دین وارد در دین نماید، به گونه ای که مردم خیال کنند این جزء دین است یا چیزی که جزء دین هست کاری بکند که مردم خیال کنند این جزء دین نیست. که درهر دو صورت این نوع بدعت ها در دین مقدس اسلام حرام می باشد .
مفهوم اصطلاحى بدعت نیز همین است كه انسان چیزى را كه جزو شریعت نیست، ویا چیزی که متعلق به دین نمی شود، به آن نسبت دهد، وبه آن اضافه گردد .
ولی كوتاهترین عبارت براى تعریف اصطلاح بدعت آن است كه بگوئیم:«ادخال ما لیس من الدین فی الدین.».
به همه حال بدعت دردین مقدس اسلام به نص صریح واشکارا قرآنی حرام گردیده است :
طوریکه پروردگار ما در (در آیت ۵۹ سوره یونس) می فرماید:
«اللهُ أذِنَ لَكُمْ اَمْ عَلَىَ اللهِ تَفْتَروُن» آیا الله به شما اجازه داده، یا بر الله افترا مى بندید (و از پیش خود، در دین دست به حلال و حرام مى زنید ؟!)
بنابراین هر چیزى كه از حکم الله تعالی نباشد وجز دین نباشد در نزد دین مقدس اسلام حرام است .
اسبا ب وعواملی که موجب بدعت می شود:
اسباب وعواملی که موجب بدعت می گردد بسیار زیاد است، ولی تعداد کثیری از علماء عوامل واسباب بدعت رادر نقاط ذیل خلاصه وفورمولبندی نمود اند :
۱ـ زیاد كردن چیزى به دین، خواه در گفتار یا كردار و یا عقیده باشد .
۲ـ كم كردن چیزى از دین و یا اهمال در بیان و تأویل به باطل;
3ـ توضیح مسایل دینی بدون دسترسی به علوم شرعی (… وَ أَنْ تَقُولوا عَلَىَ اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ); ( و به الله تعالی مطلبی را نسبت دهید كه از آن آگاهى واطلاع نداشته باشد .)
4ـ پیروى از متشابهات;
5ـ پیروى از هواى نفس.
یـــادداشــت:
اما در تكمیل این بحث باید گفت که در زندگی انسان هستند چیزى كه نه مخالف قرآن است و نه مخالف سنت و از سوى دیگر در قرآن عظیم الشان وسنت چیزى مخالف و یا موافق آن بیان نشده و موضوع مسكوت گذاشته شده است، انجام آن بدعت است یا سنت و یا مباح; نظیر استفاده از ابزار و وسایل جدید كه در عصر حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است؟
دراین بابت بخشی از علمای اهل حدیث عقیده دارند که انجام آنچه در قرآن عظیم الشان وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم مسكوت مانده بدعت است.
ولی تعداد کثیری از علما ء به تعریف فورمولبندی شده بدعت عمل نموده ومعتقد اند :
آنعده چیز هائی که در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم مسکوت مانده و آن چیزها امروز در جامعۀ بشری مروج است واشیا متذکره در مخالفت نص صریح قرآن وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم نباشد، در جملۀ بدعت وامور بدعتی شامل نمی گردند، زیر ظرف پیدایش آن در زمان نزول قرآن و حضور پیامبر وجود نداشته و حكم آن به صورت صریح بیان نشده است.
بدعت حسنه وبدعت سیئه در اسلام:
اگر بدعت را دخالت در امر دین با كاستن یا افزودن در زمینۀ عقیده و شریعت بدانیم و فرقی میان عبادات، معاملات و ایقاعات و سیاسیات قائل نباشیم ، بدعت از یك نوع بیشتر نیست ، آن هم بدعتِ بد وبدعت سیئه است. زیر بدعت در دین به مفهوم عام کلمه دخلت در دین یعنی تقلیل وتزئید در امر دین، یا دخالت در امر دین و افزایش یا كاهش در آن و تصرف در تشریع اسلامی است. که بدعت به این معنی ومفهوم در دین مقدس اسلام وکتاب الله وسنت پیامبرصلی الله علیه وسلم حرام وناپسند اعلام گردیده وشرعیت اسلامی تقسیم بدعت را به نام بدعت حسنه وسیئه نمی شناسد.
ولی ناگفته نماند که ، بدعت به معنای لغوی كه شامل دین وغیردین می شودخوب و بد دارد . هر چیز نوپدیدی كه برای زندگی جوامع بشری مفید وسودمند باشد، مثل عادت ها و رسم ها كه در جامعه اجراء می شوند، ومخالف قرآن وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم نباشد، وبه دین هم نسبت داده نشود، واین عمل، ذاتاً هم حرام نباشد، می توانیم آنرا بدعت خوب ویا بدعت حسنه حساب آریم. این بدین معنی است که یک كار تازه و سودمند برای جامعه است . مثل تجلیل از روز استقلال ، تجلیل از جشن های ملی وتاریخی کشور، روز آزادی، روز نجات وغیره … در صورتی که در تجلیل وبزرگداشت آن مسایل خلاف شرعیت واعمال حرام در تجلیل این روز ها صورت نگیرد، از دید اسلام ممانعت ندارد .
به صورت کل گفته می توانم: در دین مقدس اسلام اصول وقاعد ه ای وجود دارد که اعتقاد به آن واجب است و اساساً ایمان بدون آن صحیح نخواهد بود، این قاعده واصول عبارت از این است که دین مقدس اسلام دینی (کامل) است که پروردگار ما بنای آن را محکم و کامل کرده است. و مردم در قبال آن وظیفهای جز تطبیق و اجراء و گوش فرا دادن و اطاعت کردن از آن را ندارند و دلایل این امر، به طور ظاهر و روشن در قرآن عظیم الشأن در (سوره مائده آیت۳) به شرح ذیل بیان یافته است :
الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا
«امروز دینتان را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم».
رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم بود، که رسالت پیامبری خود را انجام دهد و اسلام را به صورت کامل و بدون نقص تبلیغ وبرای بشریت برساند . و این کار را هم انجام داده است؛ چون اگر این کار را انجام نداده باشد در واقع رسالت خود را به جای نیاورده است.
در حدیث از پیامبر صلی الله اعلیه وسلم آمده است :«ما ترکت شیئاً مما امرکم الله به الا و قد امرتکم به، و لا شیئاً مما نهاکم عنه الا و قد نهیتکم عنه»«هر چیزی که خدا شما را به آن امر کرده است، من هم شما را به آن دستور دادهام و از هر چیزی که شما را نهی کرده، من هم شما را از آن نهی کردهام». (حدیث با مجموع سندهایش صحیح حدیث صحیح است)
همچنان پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است : «انی ترکتکم علی مثل البیضاء، لیلها کنهارها، لایزیغ عنها بعدی الا هالک» «شما را بر آئینی روشن و واضح رها کردم که شب آن همچنین روز آن روشن (و مهتابی) است که بعد از من به جز شخص هلاک شده از آن منحرف نمیشود». (احمد و ابن ماجه و حاکم آن را روایت کردهاند و شیخ البانی آنرادر «تخریج کتاب السنة» نوشتۀ ابن ابی عاصم (1/27-26) آن را صحیح دانسته است.)
دلایل کسانی که معتقد به بدعت حسنه اند
همانطوری که که گفته شد یک تعد اد از علماء معتقد اند که بدعت به دو نوع تقسیم می گردد:
1- بدعت حسنه (ممدوح)
2- و بدعت سیئه (مذموم) ، وبر این تقسیم بندی خویش دلایل ذیل را از احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم دلیل وحجت میاورند :
حدیث شریف :
در حدیث شریف آمده است : «ما رآه المسلمون حسناً فهو عند الله حسن، و ما رآه المسلمون سیئاً فهو عندالله سئیء» «هر آنچه نزد مسلمانان خوب باشد، نزد خدا هم خوب است. و هر آنچه نزد مسلمانان بد باشد نزد خدا هم بد است».
علمای اهل حدیث در مورد حدیث شریف میگونید: این حدیث به صورت مرفوع صحیح نیست (بلکه موقوف است) و جزو کلام ابن مسعود (رض) است.
عجلونی در کتاب «کشف الخفاء» به نقل از حافظ بن عبدالهادی گفته است : «سند این حدیث ساقط است و صحیحتر آن است که این حدیث موقوف بر ابن مسعود(رض) است».
(برای تفصیل مزید ، مراجعه شود عجلونی، کشف الخفاء، ج 2، ص 263.)
سخاوی هم در کتاب «المقاصد الحسنه» گفته است : «این حدیث موقوف و حسن است».
علامه شیخ آلبانی هم در کتاب «سلسله الحادیث الضعیفه» گفته است :
«دلیلی مبنی بر مرفوع بودن این حدیث وجود ندارد، و این حدیث در واقع موقوف بر ابن مسعود است». ( برای معلومات مزید مراجعه شود : شیخ ناصر الدین البانی، سلسلة الاحادیث الضعیفة، ج 2، ص 17.)
بنابراین، این حدیث به صورت مرفوع صحیح نبوده و نمیتوان با آن در برابر احادیث قاطعه که در مذمت بدعت وارد شدهاند، استدلال کرد.)
علمای اهل حدیث در مورد می افزایند که اگر به طور مثال این حدیث در جملۀ احادیث مرفوع هم حساب گردد ، باز هم در رد آن می فرمایند:
اگر الف و لام واژۀ «المسلمون» را برای استغراق و «المسلمون» را به معنی تمام مسلمانان در نظر بگیریم، اجماع به حساب میآید و اجماع بدون شک حجت است ولی اجماع معتبر از نظر اصولیان، اجماع عالمان در هر عصر است و شکی در این نیست که مقلدان جزو اهل علم به حساب نمیآیند. و اگر الف و لام را الف و لام جنس بدانیم، در این صورت (میتوان از حدیث فهمید که) مانند بیشتر بدعتها، بعضی از افراد از خردها و خواهشهای نفسانی و نظریات مختلفی برخوردار هستند. بنابراین (در هر صورت) نمیتوان با این حدیث برای اثبات بدعت حسنه استدلال کرد.
ولی باید دانست که الف و لام در اینجا برای عهد است و منظور از این حدیث اجماع و اتفاق اصحاب پیامبرصلی الله علیه وسلم بر یک امر است که سیاق حدیث نیز بر این مطلب دلالت میکند؛ چون اصل حدیث چنین است : «…. ثم نظر فی قلوب العباد بعد قلب محمدصلی الله علیه وسلم فوجد قلوب اصحابه خیر قلوب العباد، فجعلهم وزراء نبیه، یقاتلون علی دینه فما رأی المسلمون حسنا فهو عند الله حسن، و ما رأوا سیئاً فهو عندالله سئیء» «… سپس خداوند بعد از قلب محمدصلی الله علیه وسلم به قلب بندگان خود نگاه کرد و قلب اصحاب محمدصلی الله علیه وسلم را بهترین قلب بندگان خود یافت، پس آنان را وزرای پیامبرش قرار داد که به خاطر دین او به جهاد میپردازند. پس آنچه که مسلمانان خوب ببینند، نزد خداوند هم خوب است، و آنچه که مسلمانان بد ببینند، نزد خداوند هم بد است».
امام احمد در مسندش (1/379) و طیالسی در مسند خود (ص 23) و خطیب در کتاب «الفقیه و المتفقه» (1/166) این حدیث را روایت کردهاند. حاکم هم تنها جملۀ آخر «فما رأی المسلمون حسنا ….» را روایت کرده و این جمله را هم بر آن افزوده است : «و قد رأی الصحابه جمیعاً ان یستخلفوا ابابکر» یعنی همۀ اصحاب بر این باور بودند که ابوبکر صدیق (رض) را به عنوان خلیفه انتخاب کنند.
این جملۀ آخر در واقع منظور از حدیث را بیان میکند: چرا که عبدالله بن مسعود برای اثبات خلافت ابوبکرصدیق (رض) به اجماع اصحاب استدلال کرده است. زمانی این امر روشنتر میشود که بدانیم عبدالله بن مسعود از سختگیرترین اصحاب نسبت به انکار بدعت و دوری از بدعتگذاران بوده است .
۲- حدیث«من سن فی الاسلام سنة حسنة» :
دومین استنادی که علماء در مورد تقسیم بندی بدعت به حسنه و سیئه می آورند همین حدیث است . ولی در جواب علمای دیگری می گویند :
اگر قرار باشد که در مورد اقسام بدعت به (حسنه و سیئه) به این حدیث استناد گردد باید به متن حدیث مراجعه صورت گیرد.
متن کامل حدیث:
«از جریر بن عبدالله روایت شده که گفت : ما دریکی از صبحگاهی در محضر رسول خدا نشسته بودیم که مردمانی پا برهنه و لخت که جامههای خط دار پشمین پوشیده و شمشیرها را به خود بسته بودند و بیشتر آنان و بلکه همهء آنان از قبیلۀ مضر بودند وارد شدند، چهرۀ پیامبرصلی الله علیه وسلم بر اثر فقری که بر آنان دید تغییر کرد. پیامبرصلی الله علیه وسلم وارد شد و سپس خارج گردید و به بلال دستور داد که آذان و اقامه بگوید پس پیامبراسلام نماز را اقامه کرد و سپس طی خطبهای دوآیه متبرکه خواندند .
(یا أیها الناس إنا خلقناكم من ذكر وأنثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم إن الله علیم خبیر (
«ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه کنید؛ پروردگاری که شما را از یک انسان آفریده است».
وسپس آیت (۱۸) سوره حشر را قرائت فرمود :
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای خدا پیشه کنید و هر کس باید نگاه کند که چه چیزی را برای فردای خود پیشاپیش فرستاده است»
(و سپس گفت): انسان باید از دینار و درهم و لباس و گندم و خــرمایــــش صدقه بدهد اگر چه دانۀ خرمائی باشد (جریر بن عبدالله) گفت: مردی از انصار کیسهای آورد که به سختی میتوانست آن را بر دارد، سپس مردم پشت سر هم آمدند تا این که دو کومه ای بزرگ خوراک و لباس را مشاهده کردم که بعد از آن دیدم چهرۀ پیامبرصلی الله علیه وسلم (از خوشحالی) درخشان گردید. پس پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمود: «من سن فی الاسلام سنة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها بعده، من غیر ان ینقص من اجورهم شیء، و من سن فی الاسلام سنة سیئة کان علیه وزرها، و وزر من عمل بها من بعده من غیر ان ینقص من اوزارهم شیء» «هر کس سنت نیکوئی را در اسلام پایهریزی کند (که مردم از طریق آن کار مشروعی را انجام دهند) پاداش آن و پاداش هر کس که بعد از او بدان عمل کند به وی میرسد بدون این که چیزی از پاداش آنان کم شود و هر کس بنیانگذار سنت بدی در اسلام باشد، گناه آن و گناه هر کس که بعد از او بدان عمل کند بر وی خواهد بود بدون این که چیزی از گناه آنان کم شود».( این حدیث را مسلم و نسائی و احمد و دارمی آن را روایت کردهاند.)
کسی که به این حدیث استناد میکند بدون این که به شأن نزول آن توجه کند، همانند کسی است که «ویل للمصلین» را میخواند و ما بعد آن را نمیخواند تا معنی آن کامل گردد و چنین شخصی در واقع حقایق و موازین را دگرگون میسازد؛ چون چگونه خداوند متعال نماز گزاران را مورد تهدید قرار میدهد در حالی که به اقامۀ نماز دستور داده است. در واقع خداوند گروهی از نمازگزاران را مورد تهدید قرار داده است که آنان را این چنین توصیف میکند :
«وای به حال نمازگزاران؛ نمازگزارانی که از نمازشان غافلند، کسانی که ریا و خودنمائی میکنند و از دادن وسایل کمکی ناچیز (منزل) خودداری میکنند». ( سوره ماعون آیت 4-7)
این عده ای از علما ء به اشخاصی می مانند که فقط اول سوره را که «لا تقربوا الصلواة» را میخواند بدون این که به «و انتم سکاری» توجه کند.
برای تأئید استدلال خویش اول حدیث را ذکر می کنند بدون اینکه به بعد وشأن نزول حدیث توجه نمایند.
این عده از علماء فراموش کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است که همه بدعت ها را (خواه حسنه باشد یا سئیه) با یک کلمه «کل بدعه ضلاله» هر بدعت گمراهی است معرفی داشته اند .
بناءً خدمت این عده از علماء باید گفت که هیچ وقت در حیات پیامبر اسلام چنین واقع نشده که صحابی بدعت حسنهای را انجام داده و پیامبرصلی الله علیه وسلم هم به دنبال او آن را انجام داده است.
بنابراین منظور از سنت حسنه در حدیث متذکره احیاء امر مشروعی است که انجام دادن آن به خاطر ترک سنتها در میان مردم مرسوم نبوده است. در دوران معاصر هم اگر کسی سنت متروکهای را احیاء کند، گفته میشود سنت حسنهای را انجام داده است و گفته نمیشود که بدعت حسنهای را انجام داده است.
بنابراین سنت حسنه آن است که مشروعیت آن مستند به نص صحیحی باشد ولی مردم بدان عمل نکرده باشند و سپس کسی بیاید و آن را در میان مردم احیاء کند. همان طور که عمر(رض) سنت به جماعت خواندن یازده رکعت نماز تراویح را احیاء کرد.
همچنان تعدادی از علماء که به بدعت حسنه معتقد اند می گویند که چون امام شافعی معتقد به بدعت حسنه بود ، پس ما هم به بدعت حسنه معتقد یم: ولی برای توضیح این مسأله باید گفت: در سخنی که از امام شافعی در مورد بدعت روایت شده اند به خطا رفته اند امام شافعی فرموده است : «امور محدثه و نوساخته دو نوع اند:
یکی اموری که مخالف کتاب، سنت، اثر و یا اجماعی باشند که چنین بدعتی گمراهی است. و دیگری امور خیر و نوساختهای که با هیچ کدام از آنها مخالفتی ندارند که این امور، امور محدثۀ غیر مذموم هستند. حضرت عمر(رض) در مورد (به جماعت خواندن) نماز تراویح در ماه رمضان گفته است : این امر بدعت خوبی است؛ یعنی امر نوساختهای است که قبلاً نبوده است و اگر قبلاً هم بوده باشد این بدعت گذشته را رد نمیکند».
بیهقی در مناقب الشافعی (1/469) این سخن را از ربیع بن سلیمان روایت کرده است که در سند آن محمد بن موسی بن فضل وجود دارد و کسی را نیافتم که شرح حال او را نوشته باشد.
- ابو نعیم در «الحلیة» (9/113) این سخن را از حرمله بن یحیی روایت کرده است که در سند آن عبدالله بن محمد عطشی هم وجود دارد که خطیب در تاریخش و سمعانی در «الانساب» از او یاد کردهاند بدون این که او را جرح یا تعدیل نمایند.
در روایت دیگری هم از امام شافعی نقل شده است که:
«بدعت دو نوع است : بدعت پسندیده و بدعت ناپسند. هر بدعتی که موافق سنت باشد، پسندیده و هر بدعتی که مخالف سنت باشد، ناپسند محسوب میشود. و به قول حضرت عمر در مورد نماز تراویح استدلال کرده است که فرمود : این بدعت خوبی است».
( ابو نعیم در «الحلیة» (9/113) این سخن را از حرمله بن یحیی روایت کرده است که در سند آن عبدالله بن محمد عطشی هم وجود دارد که خطیب در تاریخش و سمعانی در «الانساب» از او یاد کردهاند بدون این که او را جرح یا تعدیل نمایند.
الف – اگر سخن شافعی صحیح باشد، نمیتواند در تعارض با عمومیت حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم قرار گیرد و یا مخصص آن واقع شود؛ چرا که اصحاب امام شافعی از وی نقل کردهاند که «قول صحابی» اگر به تنهائی باشد حجت محسوب نمیشود و تقلید از او واجب نیست. (.الزنجانی الشافعی، تخریج الفروع علی الاصول، تحقیق : محمد ادیب صالح، بیروت، مؤسسة الرسالة، ص 179.)
پس چگونه قول شافعی حجت محسوب میشود در حالی که قول صحابی حجت به حساب نمیآید؟
ب – امام شافعی چگونه قائل به بدعت حسنه خواهد بود؟! در حالی که خود گفته است : «من استحسن فقد شرع» یعنی هر کس قائل به استحسان باشد، در واقع دست به تشریع و قانونگذاری زده است. هم چنین در کتاب «الرساله» (ص 507) گفته است : «انما الاستحسان تلذذ» یعنی استحسان در واقع تلذذ و لذت خواهی است.
علاوه بر این در کتاب «الام» (7/304-293) هم فصلی را به «ابطال استحسان» اختصاص داده است. پس اگر کسی بخواهد کلام امام شافعی(رحمه) را تفسیر کند، باید با توجه به اصول و قواعد شافعی دست به این کار بزند و لازمۀ این کار فهم اصول شافعی است. رعایت این اصل در تمام علوم مشهود است به طوری که هر کس با اصطلاحات صاحبان علوم آشنائی نداشته باشد، نمیتواند سخنان آنان را بفهمد و تفسیر کند.
بسیارى از علما وفقها بدعت را بر دو قسم دانسته اند:
بدعت ضاله
و بدعت محموده.
بدعت ضاله عبارت است از پدید آمدن چیزى كه با قرآن، سنت، اجماع مخالفت داشته باشد .
و بدعت محموده عبارت از بدعتی است از چیز خوبى كه با كتاب، سنت، اجماع مخالف نباشد.( فتح البارى، ج 17، ص 10. )
امام غزالى بدین عقیده است که : «هر گونه نوآورى بدعت حرام نیست بلكه بدعتى حرام است كه با سنت قطعى متضاد باشد و گاهى ابداع واجب است و آن در صورتى است كه اسباب، تغییر یافته و دگرگون شده باشد». ( احیاءالعلوم الدین، غزالى، ج 2، ص 3. )
اگر قرار باشد که در اسلام تزئید جائز باشد، بس تنقیص هم جواز دارد
اگر قرار باشد که علمای دین مقدس اسلام بیایند وبه نام بدعت حسنه وبدعت سیئه در دین تقسیم بندی را ایجاد نمایند و به دین موضوعات جدیدی را بیفزایند ، پس عوام الناس هم حق دارند که از بدنۀ اسلام چیز هائی هم کم کنند .
اگر تاریخ ادیان را مطالعه فرمائید، همه ادیان آسمانی بنابر تصرف بیمورد شیوخ ادیان در فهم، دین را به گمراهی وپیروان آنرا به بیراهه کشانیده اند .
ولی دین مقدس اسلام از این امتیاز برخوردار است که احکام آن کامل است وپیامبر اسلام چهارده قرن قبل با صراحت تام پیروان خویش را از تزئید در دین وتقلیل در دین به هر عنوان ولو به نام بدعت حسنه منع فرموده است : پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است : «اذا حدثتکم حدیثاً فلا تزیدن علی»«هر گاه سخنی به شما گفتم، چیزی بر آن نیفزائید»!
(راوی حدیث احمد بوده وشیخ البانی در «سلسلة الاحادیث الصحیحة» (346) آن را صحیح دانسته است.)
اگر در دین زیادت وتنقیص جایز می بود بدعت گذاران در نهایت امر اعلام می داشتند:
شریعت کامل نشده و مطالبی از آن باقی مانده، که واجب یا مستحب باید بدان اضافه شوند؛ چرا اگر بدعت گر معتقد به کمال همه جانبۀ شریعت میبود، هیچ وقت دست به بدعت و کم و زیاد کردن دین نمیزد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم بدعتگر را گمراه معرفی داشته است در حدیثی از جابر بن عبدالله روایت است:
که پیامبرصلی علیه وسلم در خطبه ای فرموده است : «من یهده الله فلا مضل له، و من یضلل فلا هادی له، و خیر الحدیث کتاب الله عزوجل، و خیر الهدی هدی محمدص، و شر الامور محدثاتها، و کل محدثه بدعه» «هر کس خدا او را هدایت کند، گمراهی کنندهای برای او نخواهد بود، و هر کس خدا او را گمراه کند، هدایتگری برای او نخواهد بود. و بهترین سخن، کتاب خدا و بهترین روش، سنت محمدصلی الله علیه وسلم است، و بدترین کارها، امور نوساخته (در دین) است و هر امر جدید (در دین) بدعت است».
( مسلم این حدیث را روایت کرده است. در روایت مسلم و بیهقی عبارت «کل بدعه ضلاله» هم وجود دارد. بیهقی در کتاب «اسماء و صفات عبارت «و کل ضلاله فی النار» را نیز افزوده است. نسائی هم زیادۀ بیهقی را روایت کرده و سند آن را صحیح دانسته است) .
همچنان در حدیثی دیگری که از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده است آمده است «لکل عمل شره، و لکل شره فتره، فمن کانت فترته الی سنتی فقد اهتدی، و من کانت فترته الی غیر ذلک هلک»«در هر عملی نشاط و حرصی وجود دارد و به دنبال هر نشاط و حرصی سستی و آرامشی وجود دارد، پس هر کس آرامش و سستیاش به سوی سنت من باشد، هدایت یافته و هر کس آرامش و سستیاش به سوی غیر سنت من باد هلاک شده است». ( این حدیث را احمد و ابن حبان روایت کردهاند و اصل حدیث هم در صحیح مسلم و بخاری است.)
همچنان بی بی عایشه رضی الله عنها در حدیثی می فرماید که پیامبر صلی الله علیه فرموده است : «من احدث فی امرنا ما لیس منه فهو رد» «هر کس چیزی را در دین ما ایجاد کند که جزو آن نیست، مردود است و از او پذیرفته نمیشود».( حدیث متفق علیه می باشد.)
ودر حدیثی دیگری آمده است : «من عمل عملاً لیس علیه امرنا فهو رد» «هر کس کاری کند که مطابق دین و سنت ما نباشد، مردود است. (راوی حدیث امام مسلم)
مسلمانان در شناخت بدعت مکلف اند!
مسلمانان در شناخت احکام خویش وبه خصوص شناخت بدعت هائی که به نام دین وارد دین می گردد باید هوشیار ومحتاط باشند ، چرا که در حدیث متبرکه آمده است : «کل بدعه ضلاله و کل ضلاله فی النار» «هر بدعتی گمراهی است و هر نوعی گمراهی به آتش دوزخ منتهی میگردد»،
از حکم این حدیث طوری معلوم می شود که مسلمانان مکلف اند تا در شناخت بدعت در دین باید دقت کنند ، باید آنر شناخت و از عمل به آن خوداری نمود. شاعری می گویډ :
«شر را شناختم نه به خاطر خود آن، بلکه به خاطر پرهیز و دوری از آن؛ چون کسی که خیر را از شر باز نشناسد، مرتکب شر میشود».
اساس این امر به وضوح در سنت نبوی هم دیده میشود؛ چون حذیفه بن یمان (رحمه) گفته است : «مردم در مورد خیر و نیکی از پیامبر صلی الله علیه وسلم سؤال میکردند ولی من از شر و بدی سؤال میکردم تا مرتکب آن نشوم».
برای در پیش گرفتن راه بندگی تنها شناخت سنت کافی نیست، بلکه لازم است بدعتهائی که با سنت در تناقض اند آنرا باید نیزشناخت ، طوریکه در موضوع ایمان، شناخت توحید بدون شناخت شرک کافی نیست. قرآن کریم هم به این حقیقت بزرگ در ( آیت 256 سوره بقره) چنین اشاره کرده و میفرماید :
«هر کس به طاغوت کفر بورزد و به خدا ایمان بیاورد، به دستاویز بس محکمی که اصلاً گسستن ندارد، چنگ زده است و خدا شنوا و دانا است».
و این یک اصلی است که تمام پیامبران برای تحقق بخشیدن به آن مبعوث شدهاند پروردگار با عظمت در ( سوره نحل آیت : 36 ) میفرماید :
«ما در میان هر امتی پیامبری را فرستادهایم (تا به آنان بگوید) : که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید».
پیامبر صلی الله علیه وسلم هم بر این اصل تأکید کرده و فرموده است : «من قال لا اله الا الله و کفر بما یعبد من دونه، حرم ماله و دمه و حسابه علی الله»( حدیث را مسلم روایت کرده است )«هر کس بگوید هیچ معبود به حقی جز الله وجود ندارد و به آنچه که به جز خدا پرستش میشود، کفر بورزد، مال و خونش حرام میشود (یعنی جزو مسلمانان به حساب میآید) و حسابش (در قیامت) بر خدا خواهد بود».
اسباب و عوامل بدعتگذاری:
1- جهل نسبت به سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم و علم «مصطلح الحدیث» به طوری که بدعتگذاران تفاوتی میان احادیث صحیح و ضعیف و سالم و ناسالم نمیگذارند، و در نتیجه احادیث ضعیف و ساختگی افزایش مییابند .
2- انتخاب رهبران و پیشوایانی نادان توسط مردم که دست به فتوا و آموزش میزنند و بدون آگاهی در مورد دین خدا سخن میگویند .
3- عادتها و خرافاتی که هیچ دلیل شرعی و عقلی ندارند؛ مانند مجالس عزاداری و بدعتزار.
4- تقلید و اعتقاد به عصمت مجتهدین و پیشوایان مذهبی و دادن قداستی نزدیک به منزلت پیامبران به شیوخ.
5- پیروی از آیات و احادیث متشابه.
شدت مخاطره آمیز بودن بدعتها:
برای بیان مخاطرهآمیز بودن بدعتها کافی است که به عاقبت بدی که در دنیا و آخرت به انتظار بدعت گذاران است توجه شود :
1- عمل شخص بدعتگذار مردود است (و از او پذیرفته نمیشود). پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید : «من احدث فی امرنا ما لیس منه فهو رد»( متفق علیه ) «هر کس چیزی را در دین ما پدید آورد که جز آن نباشد، مردود است».
همچنان قرآن عظیم الشان در( سوره کهف آیات : 103- 104) می فرماید :
«بگو : آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ آنان کسانی هستند که تلاششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود گمان میکنند که کار نیک میکنند».
2- توبۀ شخص بدعتگذار مادامی که بر گناه و بدعتگذاری اصرار داشته باشد، پذیرفته نمیشود. از این روی ترس آن میرود که عاقبت بدی داشته باشد. پیامبراکرم میفرماید : «ان الله حجب التوبة عن کل صاحب بدعة حتی یدع بدعته» «خداوند توبۀ هیچ بدعتگذاری را نمیپذیرد مگر این که بدعت خود را رها کند». (حدیثی صحیح است و طبرانی و ترمذی آن را روایت کرده و ترمذی آن را حسن دانسته است.)
3- شخص بدعتگذار بر حوض (کوثر) وارد نمیشود و از شفاعت پیامبرصلی الله علیه وسلم برخوردار نمیگردد. درحدیث متبرکه آمده است: «انا فرطکم علی الحوض، لیرفعن رجال منکم حتی اذا اهویت لاناولهم اختلجوا دونی فاقول : ای رب، اصحابی فیقول : لاتدری ما احدثوا بعدک»
«من بر حوض از شما پیشی میگیرم، مردمانی از شما رانده میشوند و من میخواهم به آنها آب بدهم از من گرفته میشوند. سپس میگویم : پروردگارا! اینها یاران من هستند، خداوند میفرماید : نمیدانی بعد از تو چه چیزهائی را ایجاد کردهاند»؟ (بخاری)
در روایتی دیگر چنین آمده است :
«انک لاتدری ما بدلوا بعدک، فاقول : سحقاً لمن بدل بعدی» «نمیدانی که بعد از تو چه چیزهائی را تغییر دادهاند، پس میگویم : هر کس بعد از من (دین را) تغییر دهد، از رحمت خدا به دور باد!
4- گناه کسیکه در امور دینی بنابر بر فتوای بدعت گر عمل می کند، تا روز قیامت بر دوش بدعتگر خواهد بود . طوریکه خداوند متعالی در (آیت 25 سوره نحل) می فرماید :
«آنان باید در روز قیامت بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش بکشند و (باید) برخی از بار گناهان کسانی که بدون آگاهی آنان را گمراه کردهاند (نیز) حمل کنند».
همچنان در حدیث متبرکه آمده است : «…. و من سن فی الاسلام سنة سیئة کان علیه وزرها، و وزر من عمل بها من بعده من غیر ان ینقص من اوزارهم شیء» «و هر کس سنت بدی را در اسلام پایهریزی کند، گناه آن و گناه هر کس که بعد از وی بدان عمل کند بر او خواهد بود بدون این که چیزی از گناه آنان کم شود». (مسلم و نسائی و احمد و دارمی و غیره آن را روایت کردهاند.)
و این بدان خاطر است که شخص بدعتگذار بدعتی رابه وجود آورده ، ومسلمانان نادانسته بر فتوای دینی آن عمل می کند .
5- در احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم بدعت گر به حیث ملعون معرفی گردیده است .
«من احدث فیها او آوی محدثا فعلیه لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین» «هر کس در آن بدعتی گذارد یا بدعتگذارانی را پناه دهد، لعنت خدا و فرشتگان و همۀ مردم بر او باد». (بخاری و مسلم و دیگران آن را روایت کردهاند و حدیث عام است به کتاب «فتح الباری» ج 13، ص 281 مراجعه کنید.)
6- بدعت گذار پیوسته از خدا دورتر میگردد.
7- بدعت گذاری که دیگران را به بدعتهای خود دعوت میکند، شهادتش پذیرفته نمیشود.
کسی که مردم را به بدعت دعوت کند، مستحق عقوبت در دنیا است تا ضرر او از مردم دفع گردد، اگر چه در باطن مجتهد باشد. کمترین عقوبت او این است که مردم او را ترک کنند و جایگاهی در دین نداشته باشد و علمی از او آموخته نشود و مورد استفتا قرار نگیرد و شهادت او پذیرفته نگردد. از این روی محدثین و فقها و اصولیان اتفاق نظر دارند که روایت شخص بدعتگذاری که با بدعت خود کافر میگردد، پذیرفته نمیشود. اما در مورد بدعتگذاری که با بدعت خود کافر نمیشود اختلاف نظر وجود دارد که در این مورد هم روایت کسانی که برای تقویت مذهب و پیروان خود دروغ را حلال میدانند، رد کردهاند. این سخن از امام شافعی رحمه الله روایت شده است که وی فرموده است:
«شهادت بدعتگذاران به جز گروه خطابیه را میپذیرم».( نگاه کنید به کتاب مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 75 و کتاب الملل و النحل، ج 1، ص 179 و کتاب الفرق بین الفرق، ص 247. ) و این بدین خاطر بوده است که گروه خطابیه برای یاری رساندن به موافقان خود شهادت دروغ را حلال دانستهاند.
(بسیاری از گروههای اسلامی از چنین وضعیتی برخوردارند که این مسأله را با آنان تحت شعار «مصلحت دعوت» امتحان کردهایم. )
برخی از علماء هم گفتهاند: چنین بدعت گذارانی اگر مردم را به بدعت خود دعوت نکنند، شهادتشان پذیرفته میشود و گرنه مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
امام نووی رحمه الله گفته است : «بهترین و صحیحترین قول همین است. از این روی محدثانی که احادیث صحیح را روایت کردهاند، از بدعتگذارانی که مردم را به بدعت خود دعوت کردهاند، حدیثی را روایت نکردهاند ولی هم این محدثان و هم علمای دیگر از بسیاری از کسانی که در باطن قدری، مرجئه، شیعه و خارجی بودهاند، حدیث روایت کردهاند».( شرح صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 60 و نگاه کنید به کتاب «الایمان» نوشتۀ ابن تیمیه، ص 369. )
از بدعتگذارباید دوری جست:
شاطبی رحمه الله گفته است : مسلمانان واقعی مکلفند که با بدعتگذاران به دشمنی بپردازند و آنان را رسوا کنند و با مجازات کشتن و پائینتر به سرکوب کسانی بپردازند که به جمع آنان میپیوندند. علماء هم (ما را) از همراهی و همنشینی با آنان بر حذر داشتهاند.
این موضوع شائبۀ خشونت و کینهتوزی را ایجاد میکند اما باید دانست که این دشمنی نه یک دشمنی مطلق بلکه معطوف به کسانی است که با بدعت گذاری خلاف اجماع مؤمنان رفتار کرده و از صف آنان خارج شدهاند. چگونه چنین نباشد در حالی که ضمن این که ما مکلف به دشمنی با آنان شدهایم به آنان نیز دستور داده شده است که به صف ما مؤمنان برگردند و به دوستی با ما بپردازند( مواخذ : شاطبی، الاعتصام، ج 1، ص 120. )
ثمره جلوگیری از بدعت:
1-نجات دادن دین پروردگار از بیراه
2- حفظ چهرۀ واقعی اسلام ، به خصوص برای آنعده از کسانی که می خواهند بر حقیقت اسلام اطلاع بیابند .
3- افشاء چهر واقعی آن عده از فرقه های مذهبی که خود را به دامن اسلام وابسته ساخته وبه نام دین مقدس اسلام هویت اسلام را به خطر مواجه می سازند ، وهمه ساله خرافات جدید را به دین پیوست می نمایند .
4- می خواهم با تمام صراحت بگویم که بدعت به نص قرآن واحادیث نبوی حرام است وبهترین قول وحکم اسلامی در این بابت حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم است که می فر ماید :«هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در آتش است .»
عواقب بدعت:
اکثریت مطلق علماء بدین باور اند:
بدعت گذاری در دین آثار و پیامد های ناگوار فراوانی دارد که در روایات اسلامی به برخی از آنها اشاره شده است که به ذکر چند نمونه اکتفاء می کنیم. :
- تباهی دین:
دین مجموعۀ تعالیم آسمانی است که پروردگار برای هدایت وسعادت انسانها نازل فرموده است. تبیین وتفسیر دین توسط احادیث وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم شده است اگر هر کسی به خود اجازه دهد که دین را به فهم و سلیقۀ خاص خود تعریف وتفسیر نماید ، ویا چیزی بر دین ازخود ، بیفزاید و یا از آن بکاهد ، حقیقت دین ازبین خواهد رفت وچیزی از آن باقی نخواهد ماند.
- سنتها ترک می شوند:
سنت عبارت است از: تمام گفتار، کردار و تقریر پیامبرصلی الله علیه وسلم .
که توسط بدعت رسوم باطل جایگزین سنت ها شوند و سنتهای راستین به فرامشی سپرده خواهند شد .
- گمراهی :
همۀ علماء بد ین امر موافق اند:
بدعت گذاری در دین سبب دوری از حق و افتادن در وادی گمراهی است. بدعت گذار نه تنها خود را به گمراهی وتبا هی می کشاند ، بلکه به اثر بدعت ش بسیاری از مسلمان را در امور دینی شان به گمراهی سوق می دهد.
- باطل شدن عمل ها :
بدعت گزار با تفسیر وترجمۀ جدید در دین و با کم و زیاد کردن احکام آسمانی هم در عمل و هم در اندیشه و اعتقاد از حق فاصله می گیرد در نتیجه اعمال و عبادات او بی ثمر بوده مقبول درگاه الهی حق نخواهد بود.
- پیدایش فتنه ها :
یکی از آثار منفی وبی نهایت خطرناکی که در نتیجۀ بدعت در جامعه ایجاد می گردد آشوب ها وفتنه هائی است که دربین مسلمین به وقوع می پیوندد.
در حدیثی مبارک آمده است: رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید :
ایاک ان تسن سنة بدعة فان العبد اذا سن سنه سیئة لحقه وزرها و وزر من عمل بها . مبادا سنتی را بدعت گذاری. زیرا اگر بنده سنت بدی را به وجود آورد گناه آن و گناه کسی که به آن عمل کند به گردن اوست .
بزرگترین خطر اینگونه گناهان آن است که غالباً قابل توبه نیست چرا که شرط توبه شستن آثار گناه است چگونه انسان می تواند آثار اینگونه گناهان را که گاه منطقه وسیعی را فرا می گیرد یا بسیاری از کسانی که آلوده به آن شده اند از دنیا رفته اند یا در آینده که این پایه گذار از دنیا می رود به وجود می آیند، بزداید.
پایان