باب امر به معروف و کارهای پسنديده و نهي از منكر و کارهای زشت
قال الله تعالی: { وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ} آل عمران: ١٠٤
و قال تعالی: { كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ} آل عمران: ١١٠
و قال تعالی: { خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ{199} الأعراف: ١٩٩
و قال تعالی: { وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ} التوبة: ٧١
و قال تعالی: { لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ{78} كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ{79} المائدة: ٧٨ – ٧٩
و قال تعالی: { وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ} الكهف: ٢٩
و قال تعالی: { فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ} الحجر: ٩٤
و قال تعالی: { أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ} الأعراف: ١٦٥
وَالآيات في الباب كثيرة معلومة .
خداوند می فرمايد: بايد که باشد از شما گروهی که دعوت کند بسوی نيکی و باز دارند از کارهای ناپسنديده و آن گروه ايشانند رستگاران. آل عمران: 104
و نيز می فرمايد: شما بهترين امتی بوديد که بيرون آورده شده برای مردمان می فرماييد بکارهای پسنديد و منع می کنيد از ناپسنديده. آل عمران: 110
و هم می فرمايد: مردان مؤمن و زنان مؤمن بعضی ايشان کارساز بعضی اند می فرمايند به کار پسنديده و منع می کنند از کار ناپسنديده. توبه: 71
و ميفرمايد: لعنت کرده شد کافران از بنی اسرائيل بر زبان داود و عيسی پسر مريم عليهم السلام اين بسبب آنست که نافرمانی می کردند و از حد می گذشتند يک ديگر را منع نمی کردند از آن عمل زشتيکه مرتکب آن شدند، هر آينه بدچيزی است که می کردند. مائده: 78، 79
و می فرمايد: بگو اين حق همانست که از جانب پروردگار شما آمده پس هر که خواهد ايمان آورد و هر که خواهد کافر شود. کهف: 29
و می فرمايد: پس آشکار کن به آنچه فرموده می شوی. الحجر: 94
و می فرمايد: پس نجات داديم آنانی را که از بد منع می کردند وگرفتار کرديم ستمکاران را به عذاب سخت به سبب آنکه فاسق بودند. اعراف: 165
184- فالأَوَّل: عن أَبي سعيدٍ الخُدْريِّ رضي اللَّه عنه قال: سمِعْتُ رسُولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يقُول: « مَنْ رَأَى مِنْكُم مُنْكراً فَلْيغيِّرْهُ بِيَده، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطعْ فبِلِسَانِه، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبقَلبهِ وَذَلَكَ أَضْعَفُ الإِيمانِ » رواه مسلم.
184- از ابوسعيد الخدری رضی الله عنه روايت شده که گفت:
از رسول الله صلی الله عليه وسلم شنيدم که می فرمود: هرگاه کسی از شما کار بدی را ديد بايد آنرا بدست خويش تغيير دهد، اگر نتوانست بزبان خود آنرا منع کند و اگر نتوانست بدل خود از آن بد ببرد و اين ضعيف ترين مرحلهء ايمان است.
185- الثَّاني: عن ابنِ مسْعُودٍ رضي اللَّه عنه أَنَّ رسولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: «مَا مِنَ نَبِيٍّ بعَثَهُ اللَّه في أُمَّةٍ قَبْلِي إِلاَّ كان لَه مِن أُمَّتِهِ حواريُّون وأَصْحَابٌ يَأْخذون بِسُنَّتِهِ ويقْتدُون بأَمْرِه، ثُمَّ إِنَّها تَخْلُفُ مِنْ بعْدِهمْ خُلُوفٌ يقُولُون مَالاَ يفْعلُون، ويفْعَلُون مَالاَ يُؤْمَرون، فَمَنْ جاهدهُم بِيَدهِ فَهُو مُؤْمِن، وَمَنْ جاهدهم بقَلْبِهِ فَهُو مُؤْمِن، ومَنْ جَاهَدهُمْ بِلِسانِهِ فَهُو مُؤْمِن، وليس وراءَ ذلِك مِن الإِيمانِ حبَّةُ خرْدلٍ » رواه مسلم.
185- از ابن مسعود رضی الله عنه روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: هيچ پيامبری را خداوند در امت های گذشته نفرستاد، مگر اينکه برای او از امتش دوستانی خالص بودند و يارانی بودند که به سنت و طريقهء او متوسل شده و به فرمان او اقتداء می کردند، بعداً جانشينانی به مسند خلافت آنان می نشينند که می گويند آنچه را انجام نمی دهند و انجام می دهند، آنچه را که بدان مأمور نشده اند، کسی که با دست خويش با آنها جهاد کند مؤمن است، و کسی که با دلش با آنها جهاد کند مؤمن است، وکسی که با آنها به زبان خويش جهاد کند مؤمن است و ماورای اين بقدر دانهء سپندی ايمان وجود ندارد.
186- الثالث: عن أَبي الوليدِ عُبَادَةَ بنِ الصَّامِتِ رضي اللَّه عنه قال: « بايعنا رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم على السَّمعِ والطَّاعَةِ في العُسْرِ وَاليُسْرِ والمَنْشَطِ والمَكْرَه، وَعلى أَثَرَةٍ عَليْنَا، وعَلَى أَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ أَهْلَهُ إِلاَّ أَنْ تَرَوْا كُفْراً بَوَاحاً عِنْدكُمْ مِنَ اللَّه تعالَى فيه بُرهان، وعلى أن نقول بالحقِّ أينَما كُنَّا لا نخافُ في اللَّه لَوْمةَ لائمٍ » متفقٌ عليه.
186- از ابوالوليد عباده بن الصامت رضی الله عنه روايت شده که گفت:
پيمان بستيم با رسول الله صلی الله عليه وسلم به شنيدن و فرمانبرداری کردن در سختی و آسانی در نشاط وعدم نشاط و برگزيدن بر ما و بر اينکه با زمامداران منازعه نکنيم، مگر اينکه کفر آشکاری را ببينيد که دليلی در مورد آن از نزد خداوند متعال داشته باشيد و اينکه حق را بگوئيم در هر کجايی که باشيم و نترسيم در راه خدا از سرزنش ملامتگر.
187- الرَّابع: عن النعْمانِ بنِ بَشيرٍ رضي اللَّه عنهما عن النبيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « مَثَلُ القَائِمِ في حُدودِ اللَّه، والْوَاقِعِ فيها كَمَثَلِ قَومٍ اسْتَهَمُوا على سفينةٍ فصارَ بعضُهم أعلاهَا وبعضُهم أسفلَها وكانَ الذينَ في أسفلها إِذَا اسْتَقَوْا مِنَ الماءِ مَرُّوا عَلَى مَنْ فَوْقَهُمْ فَقَالُوا: لَوْ أَنَّا خَرَقْنَا في نَصَيبِنا خَرْقاً وَلَمْ نُؤْذِ مَنْ فَوْقَنَا، فَإِنْ تَرَكُوهُمْ وَمَا أَرادُوا هَلكُوا جَمِيعا، وإِنْ أَخَذُوا عَلَى أَيْدِيهِم نَجوْا ونجوْا جَمِيعاً » . رواهُ البخاري.
187- از نعمان بن بشير رضی الله عنهما روايت است که:
پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: صفت کسی که در برابر حدود خدا ايستاده است و برای از بين بردن منکرات قيام می کند و صفت کسی که در آن می افتد (تجاوز کند) مانند مردمی است قرعه انداختند که در يک کشتی، بعضی بالا و بعضی در پايان قرار گرفتند، مردمی که در پايان بودند، چون می خواستند آب بنوشند بايد از بالای کسانيکه بالاتر از آنها بودند، می گذشتند با خود گفتند چه می شود که ما در سهم خويش شکافی ايجاد کنيم، و کسانی را که در بالاتر از ما هستند آزار ندهيم. اگر آنها را به کار شان بگذارند، همه هلاک شوند و اگر دست شانرا بگيرند نجات می يابند و همه نجات حاصل می کنند.
188- الخامِس: عَنْ أُمِّ المُؤْمِنِينَ أُمِّ سَلَمَة هِنْدٍ بنتِ أَبِي أُمَيَّةَ حُذيْفَةَ رضي اللَّه عنها، عن النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم أنه قال: « إِنَّهُ يُسْتَعْملُ عَليْكُمْ أُمَراءُ فَتَعْرِفُونَ وتنُكِرُونَ فَمِنْ كَرِه فقَدْ بَرِىءَ وَمَنْ أَنْكَرَ فَقَدْ سَلِم، وَلَكِنْ منْ رَضِيَ وَتَابَعَ » قالوا: يا رَسُولَ اللَّه أَلاَ نُقَاتِلُهُم؟ قال: «لاَ، مَا أَقَامُوا فِيكُمْ الصَّلاَةَ » رواه مسلم.
188- از ام المؤمنين ام سلمه هند بنت ابی اميه حذيفه رضی الله عنها روايت شده که:
پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: بر شما امرايی تعيين می گردندکه برخی کارهای شان مورد پسند شما و برخی ناپسند شماست. پس کسی که از آن بد برد همانا نجات يافته از گناه و کسی که اعراض کند، سالم مانده است و ليکن کسيکه راضی شود و پيروی کند.
گفتند: يا رسول الله آيا با آنها بجنگيم؟
فرمود: نه! تا ماداميکه در ميان شما نماز را برپا دارند.
ش: معنايش اين است که بعضی افعال شانرا بواسطهء موافقت با شريعت می پسنديد و بعضی را که مخالف شريعت است بد می بينيد. پس آنکه آن را ناخوش دارد و بدست و زبانش انکار نتواند از گناه نجات يافته و وظيفهء خود را اداء کرده، و آنکه حسب طاقتش از آن بد ببرد از اين معصيت سالم مانده و آنکه به کارشان راضی شده و از ايشان پيروی کند، او گنهکار بشمار می رود.
189- السَّادس: عن أُمِّ الْمُؤْمِنين أُمِّ الْحكَم زَيْنبَ بِنْتِ جحْشٍ رضي اللَّه عنها أَنَّ النَّبِيَّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم دَخَلَ عَلَيْهَا فَزعاً يقُول: « لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه، ويْلٌ لِلْعربِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْترب، فُتحَ الْيَوْمَ مِن ردْمِ يَأْجُوجَ وَمأْجوجَ مِثْلُ هذِهِ » وَحَلَّقَ بأُصْبُعه الإِبْهَامِ والَّتِي تَلِيهَا. فَقُلْتُ: يَا رسول اللَّه أَنَهْلِكُ وفِينَا الصَّالحُون؟ قال: « نَعَمْ إِذَا كَثُرَ الْخَبَثُ » متفقٌ عليه.
189- از ام المؤمنين ام الحکم زينب بنت جحش رضی الله عنها روايت شده که گفت:
اينکه پيامبر صلی الله عليه وسلم با حالتی هراسان نزد وی داخل شده فرمود: لا اله الا الله وای باد بر عرب از شری که نزديک شده، امروز از سد يأجوج و مأجوج به اندازهء اين باز شده و انگشت ابهام و انگشت پيوسته بآن را حلقه نمودند.
گفتم: يا رسول الله، آيا هلاک می شويم در حاليکه در ميان ما افراد صالح وجود دارند؟
فرمود: بلی، زمانيکه فسق و فجور زياد شود.
ش: اين حديث می رساند که چون فسق و فجور اشاعه يابد مردم بشکل عام يا هلاکت و نابودی روبرو می شوند، هر چند صالحين زيادی هم موجود باشند، زيرا به شومی معصيت وجود صالحين هم اثر نکرده و هلاکت و نيستی عموميت می يابد.
190- السَّابع: عنْ أَبِي سَعيد الْخُدْرِيِّ رضي اللَّه عنه عن النَّبِيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « إِيَّاكُم وَالْجُلُوسَ في الطرُقاتِ » فقَالُوا: يَا رسَولَ اللَّه مَالَنَا مِنْ مَجالِسنَا بُد، نَتحدَّثُ فِيهَا، فقال رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: فَإِذَا أَبَيْتُمْ إِلاَّ الْمَجْلِس فَأَعْطُوا الطَّريقَ حَقَّهُ» قالوا: ومَا حَقُّ الطَّرِيقِ يا رسولَ اللَّه؟ قال: « غَضُّ الْبَصَر، وكَفُّ الأَذَى، ورَدُّ السَّلام، وَالأَمْرُ بالْمعْروف، والنَّهْيُ عنِ الْمُنْكَرَ » متفقٌ عليه.
190- از ابو سعيد الخدری رضی الله عنه روايت است که:
پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: پرهيز کنيد از نشستن بر سر راهها.
گفتند: يا رسول الله از اين مجالس چارهء نداريم، در آن با هم صحبت می کنيم.
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: هرگاه نشستن را لابدی می دانيد حق راه را بدهيد.
گفتند: يا رسول الله حق راه چيست؟
گفت: پوشيدن چشم و باز داشتن اذيت و رد سلام وامر به کارهای پسنديده و منع از کار ناپسنديده.
191- الثَّامن: عن ابن عباس رضي اللَّه عنهما أَن رسولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم رأى خَاتماً مِنْ ذَهَبٍ في يَد رَجُل، فَنَزعَهُ فطَرحَهُ وقال: « يَعْمَدُ أَحَدُكُمْ إِلَى جَمْرَةٍ مِنْ نَارٍ فَيجْعلهَا في يَدِه، » فَقِيل لِلرَّجُل بَعْدَ مَا ذَهَبَ رسولُ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: خُذْ خَاتمَك، انتَفعْ بِه. قال: لا واللَّه لا آخُذُهُ أَبَداً وقَدْ طَرحهُ رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم. رواه مسلم.
191- از ابن عباس رضی الله عنهما روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم انگشتر طلايی را در دست شخصی ديده آنرا کشيد و دور انداخت، فرمود: يکی از شما می خواهد که آتش بدست خود کند، چون رسول الله صلی الله عليه وسلم رفت به آن مرد گفته شد: انگشتر خود را بگير و از آن بهره مند شو.
گفت: نه، بخدا هرگز آن را نمی گيرم در حاليکه رسول الله صلی الله عليه وسلم آنرا انداخته است.
192- التَّاسِع: عَنْ أَبِي سعيدٍ الْحسنِ البصْرِي أَنَّ عَائِذَ بن عمْروٍ رضي اللَّه عنه دخَلَ عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بن زيَادٍ فَقال: أَيْ بن زيَادٍ فَقال: أَيْ بني، إِنِّي سمِعتُ رسولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يَقول: « إِنَّ شَرَّ الرِّعاءِ الْحُطَمَةُ » فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُم. فَقَالَ لَه: اجْلِسْ فَإِنَّمَا أَنت مِنْ نُخَالَةِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، فقال: وهَلْ كَانَتْ لَهُمْ نُخَالَةٌ إِنَّمَا كَانَتِ النُّخالَةُ بَعْدَهُمْ وَفي غَيرِهِم، رواه مسلم.
191- از ابو سعيد حسن بصری روايت شده که:
عائذ بن عمرو رضی الله عنه بر عبيدالله بن زياد داخل شده و گفت: ای پسرکم، همانا از رسول الله صلی الله عليه وسلم شنيدم که می فرمود: بدترين راعيان و شبانان حطمه است. پس وای بر تو که از ايشان باشی.
عبيد الله گفت: بنشين که تو از پسماندهء ياران محمد صلی الله عليه وسلم هستی.
او گفت: آيا آنها پسمانده هم داشتند، همانا پسمانده کسانی اند که بعد از ايشانبودند و غير از ايشان اند.
ش: حطمه کسی است که با عنف و ستمگری با رعيتش برخورد نموده بر آنها رحم و شفقت ننمايد و نظم و عدالت را بکلی فراموش کند.
193- الْعاشر: عَنْ حذيفةَ رضي اللَّه عنه أَنَّ النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَتَأْمُرُنَّ بالْمعرُوف، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَر، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعثَ عَلَيْكمْ عِقَاباً مِنْه، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلاَ يُسْتَجابُ لَكُمْ » رواه الترمذي وقال: حديثٌ حسن.
193- از حذيفه رضی الله عنه از پيامبر صلی الله عليه وسلم روايت است که فرمود: سوگند بذاتی که نفسم در حيطهء قدرت اوست، همانا به کارهای پسنديده امر نموده و از کارهای ناپسنديده منع می کنيد. يا نزديک است که خداوند بر شما عذابی از نزد خويش بفرستد و سپس او را بخوانيد و او دعای شما را اجابت نکند.
194- الْحَادي عشَر: عنْ أَبِي سَعيد الْخُدريِّ رضي اللَّه عنه عن النبيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عندَ سلْطَانٍ جائِرٍ » رواه أبو داود، والترمذي وقال: حديثٌ حسن.
194- از ابو سعيد خدری رضی الله عنه روايت است که:
پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: بهترين جهاد سخن حقی است که در برابر پادشاه ستمگر گفته می شود.
195- الثَّاني عَشَر: عنْ أَبِي عبدِ اللَّه طارِقِ بنِ شِهابٍ الْبُجَلِيِّ الأَحْمَسِيِّ رضي اللَّه عنه أَنَّ رجلاً سأَلَ النَّبِيَّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، وقَدْ وَضعَ رِجْلَهُ في الغَرْز: أَيُّ الْجِهادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «كَلِمَةُ حقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جائِر» رَوَاهُ النسائيُّ بإسنادٍ صحيحٍ.
195- از ابو عبد الله طارق بن شهاب بجلی احمسی رضی الله عنه روايت است که:
شخصی از پيامبر صلی الله عليه وسلم در حاليکه پايش را در رکاب نهاده بود، پرسيد که: کدام جهاد برتر است؟
فرمود: سخنی حق که در برابر پادشاه ستمگر گفته شود.
« الْغَرْز » بِعَيْنٍ مُعْجَمةٍ مَفْتُوحةٍ ثُمَّ راءٍ ساكنة ثم زَاي، وَهُوَ ركَابُ كَورِ الْجمَلِ إِذَا كَانَ مِنْ جِلْدٍ أَوْ خَشَب، وَقِيل: لاَ يَخْتَصُّ بِجِلدٍ وَخَشَب.
196- الثَّالِثَ عشَر: عن ابن مَسْعُودٍ رضي اللَّه عنه قال: قال رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: «إِنَّ أَوَّلَ مَا دخَلَ النَّقْصُ عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ أَنَّه كَانَ الرَّجُلُ يَلْقَى الرَّجُلَ فَيَقُول: يَا هَذَا اتَّق اللَّه وَدعْ مَا تَصْنَعُ فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ لك، ثُم يَلْقَاهُ مِن الْغَدِ وَهُو عَلَى حالِه، فلا يمْنَعُه ذلِك أَنْ يكُونَ أَكِيلَهُ وشَرِيبَهُ وَقعِيدَه، فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ ضَرَبَ اللَّه قُلُوبَ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ » ثُمَّ قال: { لُعِنَ الَّذِينَ كَفَروا مِنْ بنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ داوُدَ وعِيسَى ابنِ مَرْيمِ ذلِك بما عَصَوْا وكَانوا يعْتَدُون، كَانُوا لا يَتَنَاهَوْنَ عنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعلُون صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم تَرى كثِيراً مِنْهُمُ يَتَوَلَّوْنَ الَّذينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ } إلى قوله: { فَاسِقُونَ } [ المائدة : 78، 81 } ثُمَّ قال: « كَلا، وَاللَّه لَتَأْمُرُنَّ بالْمعْرُوف، وَلَتَنْهوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ، ولَتَأْخُذُنَّ عَلَى يَدِ الظَّالِم، ولَتَأْطِرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ أَطْرا، ولَتقْصُرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ قَصْرا، أَوْ لَيَضْرِبَنَّ اللَّه بقُلُوبِ بَعْضِكُمْ عَلَى بَعْض، ثُمَّ لَيَلْعَنكُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ » رواه أبو داود، والترمذي وقال: حديث حسن.
هَذَا لفظ أَبي داود، ولفظ الترمذي، قَالَ رَسُول الله - صلى الله عليه وسلم - : {لَمَّا وَقَعَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ في المَعَاصي نَهَتْهُمْ عُلَمَاؤهُمْ فَلَمْ يَنْتَهُوا، فَجَالَسُوهُمْ في مَجَالِسِهم، وَوَاكَلُوهُمْ وَشَارَبُوهُم، فَضَربَ اللهُ قُلُوبَ بَعضِهِمْ بِبعْض، وَلَعَنَهُمْ عَلَى لِسانِ دَاوُد وعِيسَى ابنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بما عَصَوا وَكَانُوا يَعتَدُونَ} فَجَلَسَ رَسُول الله - صلى الله عليه وسلم - وكان مُتَّكِئاً، فَقَالَ: {لا، والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى تَأطِرُوهُمْ عَلَى الحَقِّ أطْراً} .
196- از ابن مسعود رضی الله عنه روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: اولين نقصی که در بنی اسرائيل پديدار شد، اين بود که مرد با مردی روبرو می شد و باو می گفت: ای فلانی از خداوند بترس و اين عمل را که انجام می دهی ترک کن، زيرا اين کار برايت جايز نيست و فردا با او روبرو می شد و او را بهمان حالت می يافت و اين کار، او را از هم کاسگی و هم پيالگی و همنشينی او باز نمی داشت. چون اين کار را کردند خداوند برخی را نسبت به بعضی ديگر دل زده ساخت و سپس فرمود: لعنت کرده شده کافران از بنی اسرائيل بر زبان داود عليه السلام و عيسی بن مريم عليهما السلام، اين به سبب آنست که نافرمانی می کردند و از حد می گذشتند، يکديگر را منع نمی کردند، از عمل زشتی که مرتکب آن شدند هر آينه بد چيزيست که می کردند، می بينی که بسيار از ايشان دوستی می کنند با کافران هر آينه بد چيزيست که پيش فرستاده است برای شان نفوس ايشان. مائده: 77 – 81 تا { فَاسِقُونَ }.
باز فرمود: نه هرگز، قسم به خدا يا حتماً به کارهای پسنديده امر می کنيد و از کارهای بد منع می نماييد ودست ظالم را می گيريد و او را بطرف حق می کشانيد و او را بر حق استوار می داريد، يا خداوند بعضی از شما را نسبت به برخی ديگر دل زده می سازد، سپس چون آنان شما را به لعنت خود گرفتار خواهد کرد.
و لفظ ترمذی اين است که: چون بنی اسرائيل به گناه و معصيت افتادند، علمای شان آنها را منع کردند، ولی آنها باز نايستادند و آنان را در مجالس خود نشاندند و با آنها خوردند و نوشيدند، پس خداوند دلهای بعضی شانرا بر بعض ديگر زد و آنان را بر زبان داود و عيسی بن مريم عليهم السلام لعنت کرد بسبب عصيان و نافرمانی ای که می کردند و بسبب آنکه سرکش بودند. رسول الله صلی الله عليه وسلم تکيه کرده بودند، نشستند و فرمودند: سوگند بذاتی که نفسم در يد قدرت اوست تا اينکه آنها را بزور بطرف حق بکشانيد.
ش: مردم بايد ظلم و ستمگری زمامدار را بدست يا زبان عملاً بگيرند و يا در دل اقلاً از او بد برند ور نه خداوند ظالم را بواسطهء ظلمش، و آنانی را که سکوت کرده و اقدام به رفع ظلم نکرده اند، با وجوديکه قدرت داشته اند، بواسطهء سکوت و عدم اعتراض شان مورد مؤاخذه قرار می دهد.
197- الرَّابعَ عَشَر: عن أَبي بَكْرٍ الصِّدِّيق، رضي اللَّه عنه. قال: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ تقرءونَ هَذِهِ الآيةَ : { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا علَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ منْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ } [المائدة : 105 ] وإِني سَمِعت رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يَقُول: « إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوْا الظَّالِمَ فَلَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ أَوْشَكَ أَنْ يَعُمَّهُمُ اللَّه بِعِقَابٍ مِنْهُ » رواه أبو داود، والترمذي والنسائي بأسانيد صحيحة .
197- از ابوبکر صديق رضی الله عنه روايت شده که گفت:
ای مردم شما اين آيه را می خوانيد که: ای مردمی که ايمان آورديد بر شما باد نفسهای شما، ضرر نمی رساند بر شما کسی که گمراه شد، اگر شما هدايت شويد. مائده: 105
و من از رسول الله صلی الله عليه وسلم شنيدم که می فرمود: هرآينه اگر مردم ظالم را ببينند و دستش را نگيرند، نزديک است که خداوند همهء شانرا به عذاب خويش گرفتار کند.