مسکو:- با نزدیک شدن به زمان خروج نیروهای ناتو از افغانستان، به نظر میرسد روسیه و کشورهای آسیای مرکزی باید گامهای جدیتری در تقویت سرحدات کشورهای عضو پیمان امنیت جمعی با افغانستان بردارند.
«والری باول» کارشناس مسائل سیاسی روسیه با انتشار مقالهٔ در سایت اینترنتی «وایننایه آبازرنیه» به بررسی وضعیت افغانستان پس از خروج نیروهای ناتو پرداخت است.
وی تأکید دارد که این اقدام بر امنیت دولتهای اروپایی تأثیر منفی میگذارد و همچنین باعث بنیادگرا شدن اهالی مسلمان این کشورها میشود.
در حال حاضر مناسبات بین روسیه و ناتو آنقدر خوب نیست و بنابراین به عملیاتهای مشترک در بخش مبارزه با افراطگرایان اسلامی و تروریزم در این منطقه امید بستن دشوار است.
این در حالی است که ایالات متحده امریکا وانمود میکند که کمکهای روسیه در سرنگون کردن حاکمیت طالبان در افغانستان پس از حوادث 11 سپتامبر را فراموش کرده است.
والری باول این اقدامات را به سود منافع استراتژیک روسیه میداند چراکه طالبان برای روسیه خطر واقعی داشته و با مسلمانان روسیه، بنیادگرایان قفقاز شمالی و آسیای مرکزی همکاری نزدیک دارند.
به این دلیل، روسیه ناتو را در عملیات ضدتروریستی در افغانستان حمایت کرده و به گروههای نظامی ناتو کمک اطلاعاتی و تجهیزاتی پیشنهاد کرد.
علاوه بر این، روسیه شرکای خود در آسیای مرکزی را متقاعد کرد که مرزهای خود را برای پایگاههای امریکایی پیشنهاد کنند و این گامها به ائتلاف در سرنگونی طالبان کمک بزرگی رساند.
پس از سرنگونی طالبان در افغانستان، روسیه در سیاست امریکا در افغانستان دخالت نکرد و دولت روسیه حتی یک گام جدی دیگر برای استقبال از امریکا برنداشت و تنها مسیر حملونقل شمالی را برای نیروهای ناتو در افغانستان وسعت بخشید.
بدین ترتیب، روسیه راه آلترناتیو را نسبت به مسیر پاکستانی از طریق بندر«خیبر» سازمان داد.
باید ذکر کرد که از طریق مسیر روسیه 45 هزار کانتینر محموله و تقریبا 400 هزار نظامی به افغانستان منتقل شدهاند.
سال 2012 روسیه به ناتو یک مسیر دیگر برای حملونقل از طریق «پاوالاژی» پیشنهاد کرد. با این هدف، ائتلاف آتلانتیک شمالی در «اولیانوسک» روسیه مرکز ترانزیتی را افتتاح کرد و این در حالی است که میان امریکا و روسیه در رابطه با تعدادی از مسائل اختلاف وجود دارد.
وقتی که طالبان بر سر حاکمیت بودند آنان مراکز آموزشی خود را در اختیار نیروهای چیچین و اسلامیهای آسیای مرکزی میگذاشتند.
خطر افراطگرایی اسلامی تنها به آسیای مرکزی مرتبط نیست و این مسئله در منطقه روسیه نیز فعال است. به عنوان مثال، در جماعتهای اسلامی که قبلا در ساحل رود «ولگا» زندگی آرامی داشتند، اعضای جنبش اسلامی «حزبالتحریر» که آنها را حکام جمهوریهای آسیای مرکزی اخراج کردهاند، در پایین رود ولگا جمع میشوند.
گروههای افراطی تصادفا در پاوالاژی سکونت نکردهاند. در این منطقه از روسیه تقریبا 40 درصد مسلمانها اقامت دارند و ذخایر بزرگ نفت و گاز (حدود 13 و 12 فیصد از میزان عمومی روسیه)، 96 فیصد ذخایر پتاسیم، 60 درصد معادن فاسفورس و 16 فیصد ذخایر مس قرار دارند.
همچنین در پاوالاژی 24 فیصد صنایع کشور و 16 فیصد سرمایههای روسیه وجود دارد.
در این منطقه لولههای نفت بسیار و پنج لوله گاز عبور میکند و با قزاقستان هممرز میباشد که آن را به دروازه آسیای مرکزی تبدیل کرده و همه این عوامل به وضعیت اقتصادی و سیاسی نه تنها این منطقه بلکه تمام کشور تأثیر بزرگی دارد.
هرچند تاتارستان منطقه باثبات و بیشتر آرام قفقاز به شمار میرود اما خدمات ویژه روسیه در سال 2010 در ناحیه «نورلاتسکی» (تاتارستان) و ناحیه «آرخانگیلکی» باشقیرستان، علیه تروریستها چندین عملیات راهاندازی کرد.
یک فرد متولد جمهوری اینگوش که در تاتارستان و باشقیرستان گروههای زیرزمینی اسلامی تشکیل داده بود، دستگیر شد و این گروههای مخفی به خرابکاریهای زیادی از جمله در خط لوله گاز ناحیه «بیرسک» باشقیرستان دست زدهاند.
روسیه مبارزه با تروریستها را در قفقاز شمالی ادامه داده و تلاش میکند وضعیت در پاوالاژی از کنترول خارج نشود و گروههای افراطی اسلامی هر لحظه که خواستند وضعیت را در منطقه بیثبات نکنند و در چشم جامعه جهانی خود را پیروز جلوه ندهند.
آشکار است که افراطگرایان اسلامی روسیه و آسیای مرکزی از غلبه طالبان در افغانستان نیرو میگیرند و ضعف ارتش کشورهای آسیای مرکزی در مقابله با اقدامات جنبشهای اسلامی که از طرف طالبان حمایت میشوند، روسیه را از لحاظ استراتژیک آسیبپذیر میکند.
دولتمردان روسیه دریافتند که ناکامی رسالت ناتو در افغانستان، برای این کشور میتواند عواقب جدی داشته باشد و روسیه باید برای زندگی بدون حمایت امریکا در مقابله با عملیات طالبان افغانستان آماده شود اما چنین به نظر میرسد که سیاستمداران و نظامیان روسیه در این مسئله همدیگر را نمیفهمند.
«آ.آوتی یلی» سفیر روسیه در کابل در صحبتی اظهار داشت که روسیه امکان حمایت مرز تاجکستان و افغانستان را بررسی میکند ولی این ایده وی با نظر «نیکولای باردیوژا» دبیرکل سازمان پیمان امنیت جمعی منطبق نبود.
باردیوژا رئیس سابق خدمات سرحدی روسیه معتقد است که وارد کردن گروه نظامی روسیه در مرز بین تاجکستان و افغانستان ضرورت ندارد. وی بررسی این مسئله را تنها از نقطهنظر کمکهای تکنیکی و متدولوژیک و همچنین آماده کردن نیروهای سرحدی تاجک پیشنهاد میکند.
وی پیشنهاد میکند که نیروهای سرحدی محلی که آمادگی خوبی ندارند در مشکلترین بخش مرز بین افغانستان و آسیای مرکزی بدون حمایت گذاشته شوند.
شنیدن این موضوع از زبان یک نظامی باتجربه، عجیب است در حالی که به عقیده خود وی، وظیفه اساسی سازمان پیمان امنیت جمعی به حداقل رساندن خطر احتمالی در مناطق مرزی پس از خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان میباشد.
این در حالی است که هشت سال قبل نیروهای سرحدی روسیه مرز تاجکستان و افغانستان را ترک کرده و جای خود را به نیروهای سرحدی محلی دادند و سپس خود تنها گروه واکنش سریع را باقی گذاشتند که از دهها افسر تشکیل شده بود.
ولی اکنون وضعیت در نزدیکی مرز افغانستان خیلی بدتر شده و مرز بین تاجکستان و افغانستان به مسیر اساسی ورود مواد مخدر به روسیه و اروپا تبدیل شده ضمن این که در مدت این هشت سال شمار معتادان در روسیه چهار برابر افزایش یافته است که این مسئله قابلانتظار بود چراکه 90 درصد هروئین جهان در افغانستان تأمین میشود.
در مدت هشت سال، تولید محصولات مرگآور در افغانستان چهار برابر افزایش یافته و امروزه سیستم محافظت عاقلانه و مطمئنی در مقابل قاچاق مواد مخدر تقریبا وجود ندارد.
پس از خروج ناتو از افغانستان و عدم آمادگی مقابله توسط روسیه، افغانستان به منطقهای بیثبات، مرکز قاچاق مواد مخدر بدون کنترول، محل جرایم فرامرزی و منطقه مهاجرت غیرقابلنظارت تبدیل میشود.
به عقیده کارشناسان، تقویت مرز تاجکستان-افغانستان توسط نیروهای مرزبانی روسیه تنها اولین گام در حمایت از منافع روسیه است.
از این رو به عقیده نیروهای سرحدی باتجربه ایکه در تاجکستان خدمت میکنند، تنها کمکهای تکنیکی و متدولوژیک به نیروهای سرحدی تاجک برای بهتر کردن وضعیت کافی نیست.
به نظر «ادوارد رادیوکاف» کارشناس نظامی، باید پایگاه روسیه و نیروهای واکنش سریع سازمان پیمان امنیتجمعی و گروههای مانوری که نیروهای سرحدی را حمایت میکنند، سازمان داده شوند.
همچنین باید دقت کرد که امریکاییها برای ترک پایگاهها در آسیای مرکزی که به طور موقت به آنها پیشنهاد شدهاند، عجلهای ندارند و بعید نیست که آنان در منطقه به طور دائم بمانند و روسیه را از این منطقه خارج کنند.
تحلیلگران میگویند که برای روسیه خطر نظامیان امریکایی به اندازه کافی واقعی است و در مدت سالهای حضورشان در منطقه، آمریکاییها انجام مسئولیتهای خود با دستان دیگران را آموختهاند و آنان چنین سناریویی را هماکنون در سوریه تکمیل کردهاند.
ناتو مدتهاست که نقشه غصب سیبری غربی، پاوالاژی و اورال را در سر میپروراند.
علاوه بر این، باقی ماندن پایگاههای نظامی امریکا در منطقه روسیه، به ناتو این امکان را میدهد که در حالت مقابله آشکار، به شهرهای روسیه ضربههای بیپاسخ راکتی و هوایی بزند.
در حالی که سیاستمداران روسیه درباره خطر گسترش ناتو به شرق تنها سخن میگفتند، ناتو در آسیای مرکزی و قزاقستان جای گرفت و امکان وارد کردن ضربه علیه سرحدات روسیه در همسایگی این کشور فراهم شد.
تنها چنین به نظر میرسد که امریکاییها از افغانستان رفته، منطقه آسیا را ترک میکنند و آنان توانستند تمام جهان را متقاعد کنند که با شر جهانی یعنی «طالبان» مبارزه کردهاند.
اما در این مدت از نظر تحلیلگران، آنها سیستم اعزام فوری و جمعآوردن رزمندگان مختلف را با شبکههای اسلامی برای اجرای وظیفه مشخص به نفع امریکا و ناتو بویژه در روسیه ایجاد و تکمیل کردهاند.
شاید به نظر برسد که دولتمردان روسیه افزایش خطر پس از خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان را نادیده میگیرند.
با این وجود، حل مسئله بازگشت نیروهای سرحدی روسیه به مرزهای تاجکستان با افغانستان یکی از گامهایی خواهد بود که امکان کاهش آسیبپذیری روسیه در این وضعیت دشوار ژئوپلیتیکی را افزایش میدهد.