Posts | Comments | E-mail /

سپردن کار به اهلش، حلال همه بغرنج های کنونی کشور

Posted by on Mar 30th, 2009 and filed under تحلیل, سپینې خبرې. You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0. You can skip to the end and leave a response. Pinging is currently not allowed.

نویسنده: احمد فرید ثمین
 از مرکز تحقيقات ساينسی پوهنتون رينو ايالات متحده امريکا
قلم ام استطاعت نوشتن را نه دارد دستانم می لرزند چشمانم اشکبار اند قلبم زخمی و مجروح است در بدنم بجز ازخون اندوه و يآس خون ديگر در جريان نيست، گوش هايم ديگر از استماع اخبار بمباردمان و حملات ناجوانمردانه انتحاری به ستوه آمده است. بدين ملحوظ نه می دانم چه بنويسم ؟ سوگند به ايزد متعال که ديگر از نوشتن ” کشتن، بستن، تاختن، خون ريختن، دزديدن و…” افغان های مظلوم خسته ام. درين قبال بسيار نوشتيم، بسيار خوانديم، بسيار شنيديم و بسيار ديديم. نه می دانم که روزی در مورد اندوخته های علمی خويش چيزرا به لسان های ملی خويش به رشته تحرير درخواهم آورد و يا خير؟؟؟
نه! نه ! نه! کشورم آلان به تعاملات کيمياوی نياز ندارد، کشورم اکنون به کشف مرکبات جديدی ضرورت ندارد، کشورم در مجمر خون و آتش می سوزد، هموطنانم در سمنگان از دست جوع افلاس ريشه های درختان را تناول می کنند، پدران و مادران ما از فقر فرزندان شيرخواره خود را به چند پشيز می فروشند. افغانانم استطاعت خريدن کفن دوستان و عزيزان خويش را ندارند. پس نوشتن در قبال “اختراعات” و”ابداعات” ساينسی درين مرزوبوم هيچ درد را دوا  نخواهدکرد. درينجا ساينس و تکنالوزی هيچ بهای  ندارد، يگانه چيزيیکه مهم است داشتن “کلاشينکوف” و”پول” است و بس!  اگر ازحقيقت اغماض نه کنيم ما در “عصر حجر” زندگی می کنيم.
اگر اوراق تاريخ خونبار خويش را با انامل وانگشتان نحيف وضعيف خويش ورق بزنيم بوضوح در خواهيم يافت که افغانستان زيبا و فريبا همواره در طول تاريخ در آتش قساوت و عداوت فرزندان اين کشور سوخته است. به اين مرزوبوم هيچ کس هم خدمت  نکرده است اگر خدمت می شد ” من” و “تو” به فرجام کنونی مواجه نمی بوديم. آيا جای شرم نيست که در برهه ساينس وتکنالوژی در عصر انقلاب تکثيرحاصل نباتات و غله جات افغانستان برای سکنه خويش گندم ندارد؟ آيا اشکبار نيست که امروزه تعداد زياد از هموطنان بی گناه ما در حملات ددمنشانهء انتحاری جان های شرين خويش را از دست می دهند ؟ آيا اسفبار نيست که هنوزهم مکاتب و پوهنتون های ما به سبيل وحشيانه به آتش کشيده می شوند؟ آيا رقتبار نيست که دانشمندان ما از دست بيکاری در کوچه ها و خيابان ها سبزی فروشی می کنند ؟ لیکن بی سوادان به مقام های والای دولتی نايل آمده اند. آيا همين تکريم به ادعا های مجوف و ميان تهی “شايسته سالاری” است؟
آيا خونبار نيست که از افغانستان همواره به حيث لانه دهشت افگنی و بزرگترين توليد کننده مواد مخدر ياد می شود؟ آيا اندوهبار نيست که دولت افغانستان از جامعه جهانی خيرات می خواهد ؟ مگر علی الرغم اين همه مشکلات همه تجاهل عارفانه نموده و يک ديگر را مسؤل اوضاع نابسامان کشور ميدانيم. همه دم از ميهن دوستی ميزيم و شعار های ” دا وطن زما وطن…” را می سرآيم لیکن در جقيقت امر همه آهنگ و عزم نبش قبر افغانستان زيبا وفريبا را نموده ايم. اگر اين سخن حقيقت ندارد، پس چرا کشورما با مشکلات کنونی دست و گريبان است؟ کمونستان نيز با “اورا” های خويش ترانه های “ای هيواده زمونر خوره هيواده….” را
می سرایدند، مجاهد صاحبان نيز خود را ناجی وطن می پنداشتند و طالبان که در مدرسه سياست شير خواره بودند و هنوز هم شیر خواره هستند، موسيقی را از نغمه های هنرمندان افغان دور نموده و ترانه های “لاليه هوابازه….” را از “شريعت غر” پخش می نمودند.
اگر از جقيقت طفره نه رویم همين ما بوديم و هستيم که کشور را ويران نموديم و ويران می کنيم. انهدام کشور محض سوختاندن مکاتب و مدارس و حملات وحشيانه انتحاری نيست بل عدم توجه به علم و دانش وعدم سپردن کار به اهلش بدتر از سوختاندن مکاتب است.
اگر ديگران دست وپا دارند ما نيز به مثل ايشان دو دست و دوپا و دوچشم داريم، اگر آنها ذخاير طبيعی دارند ما به کرات و مرات ازديگران درين راستا غنی تر ايم. پس چرا در محافل جهانی از آنها خيرات می خواهيم؟چرا خود دست به کار نمی شويم ؟ ما از ديگران گلايه و شکوه نه داريم ما از مقامات ارشد دولتی خويش ناله و فغان داريم که چرا در زمينه از ساينس دانان افغانی مشوره نمی گيرند. آلان تعداد کثير از ساينس دانان افغان آماده خدمت به وطن اند.
ما استطاعت هرنوع اختراع و ابداع ساينسی را داريم. ايا بهتر نخواهد بود که ساينس دانان جوان افغان موتر آبی را در افغانستان اختراع کنند؟ . ايا بهتر نخواهد بود که ساينس دانان جوان افغان دوای ضد سرطان را در کشور خويش کشف نمايند؟ . ايا بهتر نخواهد بود که ساينس دانان جوان افغان تلويزيون و کمپيوتر بی وزن “قات شونده ” مانند لباس پوشيدنی را در داخل کشور خود اختراع کنند.
ما يک بار ديگر ازبزرگان خويش آنانيکه داد از ميهن دوستی ميزنند التماس می کنيم که ديگر بخاطر ايزدمتعال(ج) برحال زار اين ملت رحم کنند. ما از ايشان هيچ تقاضای نداريم جز اين که کار به اهلش سپرده شود. اظهرمن الشمس است که حلال همه مشکلات کنونی ما توجه و التفات به علم و دانش است. بايد به صراحت گفت که ما به فقدان دانشمندان مواجه نيستيم. الحمدالله ما در افغانستان دانشمندان، ساينسدانان، عالمان، نويسندگان و شاعران متعدد وطن دوست داريم که ايشان هرگز در حق اين مرزوبوم خيانت نخواهند کرد زيرا قلوب آنها با مهر و محبت افغانستان منور بوده نه با حرص تجمع “دالر و ايرو”. لیکن صدبار افسوس و دريغاکه دولتمردان ما در طول تاريخ به علم وعرفان دانشمندان ارج نه گذاشته اند. چرا سيدجمال الدين افغان از افغانستان فرار نمود؟ چرا امروز ايران داد ميزند که سيد از اسعد آباد ايران است نه از اسعد آباد
کنر؟! چرا ايران متجاوز همه دانشمندان وشاعران افغان را از آن خود می پندارد؟؟ مضحک اين است که حتی ايران خاک افغانستان را از آن خود می پندارد؟ چرا از اندوخته های علمی بوعلی سينا در کشور های پيشرفته استقبال ميشود مگر نه در افغانستان؟ چرا ابوريحان البيرونی را به باد فراموشی سپرده ايم؟ چرا از فورمول معادلات دومجهوله موسی خوارزمی که تمامی شاگردان جهان از صنف نهم گرفته الی درجه دوکتورا استفاده می کنند استقبال نمی شود؟
دولتمردان ما باييست قبل از فوت وقت مزيد به تعهدات “شايسته سالاری” که اساس وشالوده ميثاق های بن و پاريس و انتخابات دور دوم را تشکيل می دهد ارج احترام گذارند، نه به اصول “روابط حزب پروری ” و “تفنگ سالاری” و ترفند های استمرار اقتدار. بايد همه امروز اذعان کرد که همين خواب و رويای “شايسته سالاری” افغان ها بود که هشت سال قبل از امروز، گليم ناميمون طالبان از لوگر، غزنی، ميدان، وردگ، ننگرهار ،قندهار زابل، ارزگان و….توسط سکنه اين مناطق درنورديده شد نه توسط کدام گروهی خاصی . اهالی اين مناطق با دست های خالی خويش اين مناطق را از لوث طالبان تطهير نمودند، زيرا آنها چنان می پنداشتند که ديگر از افغانستان فرهنگ “تفنگ، اقراب پروری، تنظيم پروری فساد اداری و…” رخت سفر خواهد بست و افغانستان به زروه سعادت و تعالی عروج خواهد کرد. لیکن از افول ستاره سياه گون طالبان ساليان چندی می گذرد و علی الرغم سيلاب دالر و ايرو افغان های مظلوم تاکنون استطاعت خريدن يک لقمه نان خشک را ندارند و افراد بی علم و بیسواد به مقامات ارشد دولتی ((شاهانه)) تکیه زده اند.
 ديروز ملت بيچاره ما در آوان سيادت و قيادت طالبان در فلاکت و نکبت بسرميبرد و امروز هم با هزاران مشکل دست وگريبان است. اينان که خانه های مجلل در اين وآنجا ساخته اند وشرکت های هوايی افتتاح نموده اند هرگز از هموطنان فقير، ما از گرسنه گان ولايت سمنگان، از برهنه پوشان بدخشان، از مادران و پدرانی  که از دست جوع و افلاس اولاد خويش را به چند پشيز  می فروشند  و ازدرويزه گران بيشمار شهر کابل نمايندگی کرده نمی توانند. اگر کسی می پذيرد و يا نه ملت ما کمافی السابق خوار و زار است ويگانه راه نجات اين مرزوبوم از مشکلات کنونی سپردن کار به اهلش است و بس. اگر در این مورد کماکان اغماض شود، به صراحت می گوییم که تکسی رانان و افراد بی علم و بی تجربه کنونی افغانستان را به ساحل پیشرفت و ترقی سوق داده نمی توانند. باید دولت قبل از فوت وقت مزید در این زمینه بذل التفات و توجه کند.
به تمنای سعادت ورفاه افغانستان عزيز

فرستادن/حفظ کردن

Leave a Reply

CAPTCHA Image
Refresh Image
*

Spam Protection by WP-SpamFree

Advertisement

Recently Commented

    Archives by Tag

    ا

    Recent Entries

    • حامد کرزی بتاریخ ۲۶ اګست به پاکستان سفر می کند
    • نواز شریف جانشین پرویز اشفق کیانی را تعیین می کند
    • د خوست ولایت د سیلاوونو او بارانونو په اړه ددې ولايت مقام د ژورې خواشينۍ او ډاډګیرنې پيغام
    • له هیواده بهر میشتو افغانانو د اختر ورځ ولمانځله
    • آلمان اطلاعات بی سیم افغانستان را در اختیار امریکا قرار داده است
    • حامدکرزی د پغمان او شکردرې په ولسوالیوکې د وروستیو سیلاوونو له امله پر رامنځته شویو ځاني تلفاتو او مالي زیانونو خواشینی شو
    • مهاجرین غیر قانونی در یونان دست به اعتراضات خشونت آمیز زدند
    • رهبر القاعده به زندانیان این گروه در عربستان سعودی وعده آزادی داد
    • د کونړ په ولایت کې د “ناموسي وژنو” په اړه خبرداری
    • وزارت خارجهٔ امريكا عاملان كشتار مردم عراق در روز عيد فطر را دشمنان اسلام قلمداد کرد