Posts | Comments | E-mail /

آری! من عید ندارم

Posted by on Aug 18th, 2012 and filed under افغانستان در آیینهء مطبوعات جهان, تحلیل. You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0. You can skip to the end and leave a response. Pinging is currently not allowed.

 نویسنده:- دوکتور  ثمین

گویند که فردا “عید” است مگر من نمی دانم کدام “عید”؟!  آیا همان عید که من روزه اش را با ریشه درخت ها و بتهء نباتات افطار می کردم؟؟آیا همان عید که رئیس جمهورم  بدیل  قلع و قمع ریشهٔ فساد اداری  وزیران فاسد  را از یک وزارت به وزارت دیگر انتقال میدهد؟؟! آيا همان عید که رئیس جمهورم بدیل تکریم به اصول شایسته سالاری، دولت خود را به آشیانهٔ تفنگداران و زورمندان مبدل کرده و  روزانه افغانستان را در  لجه و ورطهٔ فلاکت  فرو می برد مگر با آن هم موصوف لاف و گزاف مبارزه با فساد اداری را می زند؟؟؟!  آیا همان عید که پاکستان سرزمین ام را آماج حملات راکتی قرار داده مگر رئیس جمهورم در قبال آن مهر سکوت بر لب نهاده و کماکان این کشور را دوست افغانستان قلمداد می کند؟؟! آیا همان عید که اخوند های قصی القلب یک هفته قبل از فرا رسیدنش ولایت نیمروز مرا با خاک و خون یکسان نمودند مگر  رئیس جمهورم تاکنون در این قبال حتی اشک تمساح  نریخته است؟؟! آیا همان عید که ملا عمر رهبر طالبان برای کشتن، بستن و خون ریختن هموطنانم هردو پا را در یک موزه نموده و بر استمرار جنگ و خونریزی تاکید می کند؟؟؟!   آیا همان عید که قبل از حلولش فرزندان خورد سالم از شدت گرسنگی و تشنگی در آن هلاک شدند؟؟ آیا همان عید که من برای تدفین جنازهء پسران، پدران، مادران و خواهران خویش دقیقه شماری می کنم؟ آیا همان عید که من استطاعت و توانایی خریدن کفن کشته شده گان خویش را ندارم؟؟ آیا همان عید که در جریان حملات انتحاری همه اعضای فامیل خویش را از دست دادم؟؟ آیا همان عید که همه در آن لباس های زیبا و فریبا را بر تن  می کنند مگر لباس های کهنه و پارهء من “سیاه بخت”  هنوز هم با خون زخم هایم رنگین است؟؟

آری! من ” عید” ندارم!! و نه تاکنون به معنی و مفهوم اصلی “عید” پی برده ام که “عید” کدام روز است؟؟! از آوانی که تفکیک دست راست و چپ خویش را دانسته ام، من در مجمر خون و آتش دست و پا می زنم. گاهی “خلقی” ها و “پرچمی” های منفور ایام خجستهء “عیدم” را در زندان “جهنمی پلچرخی”  به گریه و مویه مبدل کرده اند و گاهی هم چکمه داران خونخوار روس مسرت و شادمانی “عیدم” را با بم های “نیپالم” و میزایل های “سکاد” به ماتم مبدل کرده اند.  گاهی هم رهبران جهادی چنان شیشهء تمنای مرا با سنگ یاس و حرمان شکستانده اند که من “عید” را در باران راکت ها و خمپاره های آتشین و چور و چپاول شهر و دیارم  سپری کرده ام و آنها “آبرو” و “عزت” مرا با شعار “ارگ” یا “مرگ” به بهای بسیار ارزان نزد کمونیست ها ریختاندند. گاهی  هم طالبان که هنوز هم در مدرسهء ” دین” و “سیاست” شیرخواره اند ، ” عید” مرا در نتیجهء حملات ناجوانمردانهء انتحاری خویش به حمام خون مبدل کرده اند و گاهی هم ادارهء فعلی کابل با افزایش روز افزون فساد اداری و عدم تکریم به علم و دانش، روز های “عید” مرا به روز های تناول ریشهء درخت ها و بتهء نباتات مبدل کرده است.
به همین ملحوظ  سالیان مدیدی است که من ” عید” ندارم، من همواره “عید” را در باران خمپاره های آتشین تجلیل می کنم، برای من ” عید” و “ماتم” یکسان اند.
ای عید خجسته! ای ایام شادمانی و مسرت! ای نوید طراوت و تازه گی! ای پیام آور صلح و صفا!  “تو” را می گویم!
عدم تجلیل روزهای میمونت تقصیر “تو” نیست و نه “من” در این حاشیه مقصورم، بل مقصور آنانی اند که با هزار ویک حیله و نیرنگ، ایام خجسته و مشحون از مسرت و شادکامی “تو” را به روز های غم و ماتم مبدل می کنند، مقصور آنانی اند که تحت عناوین مختلف شادمانی “تو” را از هموطنان مظلوم ام به یغما می برند، مقصور آنانی اند که دست های شان تا مرافق به فساد اداری گلگون بوده مگر علی رغم آن هم داد از “خدمت” و “افغانیت” می زنند و سر انجام مقصور آنانی اند که خود را منادین راستین “حریت” و “آزادی” قلمداد می کنند مگر در حقیقت امر زنجیر علنی و آفتابی غلامی و برده گی را به گردن آویخته و با چشم سفیدی تمام به طبل باداران خویش پایکوبی می کنند.
آری! ” عید” ایام خوشی و مسرت است، “عید” ایام پوشیدن لباس های “نو” و “جدید” است، ” عید” ایام خوردن غذا های لذیذ و میوه های شیرین است، ” عید” ایام صلح و سلم است و سرانجام ” عید” روز های “تهنیت” و “مبارکباد” است مگر متاسفانه من شایسته این ایام نیستم زیرا ” عید شکنان” من  بدیل خوشی و مسرت ،  برایم غم و اندوه را در این روز ها به ارمغان می آورند، آنها بدیل لباس های “عید” برایم کفن را هدیه می کنند، آنها بدیل غذا ها و میوه های لذیذ و شیرین در این روز ها بم ها و راکت های آتشین را برایم گسیل می دارند و بدیل صلح و سلم، برادر کشی و افغان کشی را برایم تهنیت عرض میدارند.
ای “عید” خجسته! تو را می گویم، من شایستهء شان و شوکت “تو” نیستم، “تو” بسیار عزیز و محترم هستی مگر من استطاعت و لیاقت تجلیل و میزبانی “تو” را ندارم، مرا تنها بگذار، من تنها در غم و سوگ خود مسرور هستم.  ای “عید” صلح و سلم!  قبل از اینکه با من یکجا در این روز مسرت و خوشی اشک بریزی، از اینجا رخت سفر ببند وبصوب کدام سرزمین شاد و خرم انتعاش (حرکت) کن، شاید آنها به طور درست از “تو” میزبانی نموده و “تو” را تجلیل کنند، زیرا تو اکنون در مرز و بوم خون و آتش و کلبهء گرسنه گان افغان قرار داری. قبل از اینکه آماج حملات و لطمات “عید شکنان” ما قرار بگیری، قرار را به فرار ترجیح داده و از افغانستان مظلوم به فرسنگ ها دور رخت سفر ببند. زیرا ما از سالیان مدیدی در مجمر خون و آتش قرار داریم و هموطنان ما گرسنه و تشنه اند به همین ملحوظ ما لیاقت و شایسته گی میزبانی ” تو” را نداریم!!.
فرستادن/حفظ کردن

2 Responses for “آری! من عید ندارم”

  1. +1 Vote -1 Vote +1amad says:

    very good
    please write about Iran

  2. +1 Vote -1 Vote +1افغان says:

    بسیار زیبا، سیاسی و ادبی نوشته شده است. امیدوارم دوکتور ثمین به مثل سابق در مورد افغانستان درد و الم مردم افغانستان بنویسد و خوانندگان خود را فراموش نکند

    بسیار زیبا نوشته شده است

Leave a Reply

Refresh Image
*

Spam Protection by WP-SpamFree

Advertisement

Recently Commented

    Archives by Tag

    ا

    Recent Entries

    • مصاحبه با محترم آصف آهنگ دانشمندی که چراغ مشروطه خواهان را روشن نگاه داشته است
    • جلسه شورای امنیت ملی: از روز تاریخی و خجستهء استراد استقلال کشور با شکوهمندی تجلیل بعمل آید
    • عنوانی حامد کرزی پیام های تبریکیهء سران کشور های مختلف جهان به مناسبت استرداد استقلال کشور
    • د خوست ولایت د شمل فارم باغ په سيمه کې د اوه شپیته مليونه افغانيو په لګښت د يوه لوى پله د بنسټ ډبره کیښودل شوه
    • وحدت ملى بخاطرحفظ استقلال کشور آرمان ستُرگ شاه امان اﷲ بود!
    • مدت اقامت مهاجرین افغان در پاکستان تا سال ۲۰۱۵ تمدید شد
    • نماد استقلال، منار وزارت دفاع یا طاق ظفر پغمان
    • دخپلواکۍ دگټلو تاريخي خاطرې يادمو مبارک
    • ادرار بصورت ایستاده
    • سپینه ماڼۍ او له حقایقو تور انځور